یکی از فراتحلیل هایی که درخصوص نظامات مختلف تعلیم وتربیتی مطرح می شود، مربی محور یا متربی محوربودن آنهاست. لذا پرسش اصلی ما در این پژوهش، بررسی امکان یا عدم امکان تربیت انسان بدون لحاظ مربی و یا میزان تاثیر و نقش مربی در تربیت انسان بوده است. اهمیت این موضوع از آنجاست که مسیله مربی محوری در بسیاری از الگوهای تربیتی انقلاب اسلامی از چالش های جدی محسوب می شود. در این پژوهش برآن بوده ایم تا با استفاده از دیدگاه های ملاصدرا در حکمت متعالیه تربیت انسان و الزامات این دیدگاه، نظر خود را درخصوص متربی یا مربی محوربودن تربیت اسلامی ارایه دهیم. درپایان، پس از گردآوری اطلاعات و با بررسی آثار صدرالمتالهین و شارحان معاصر به روش کتابخانه ای و تحلیل آن براساس روش استنتاجی که ازطریق سه روش برهانی بدان دست یافتیم، این است که براساس مبانی حکمت متعالیه، نظام تربیتی انسان گرایش به متربی محوری داشته و مربی، شرط لازم تربیت نمی باشد، گرچه نقش تسهیل گری و بسترسازی وی نفی نمی شود. این رهیافت ما را بر آن می دارد تا انحصار الگوهای تربیتی در سبک های مربی محور را ازبین برده و در کنار آن به سراغ سایر الگوهای تربیتی برویم.