مجله دانشگاه علوم پزشکی تربت حیدریه
سال:1402 | دوره:11 | شماره:3 |تعداد مقالات:8

1زمینه و هدف: اختلال بی نظمی خلق ایذایی یک نوع اختلال خلقی است که آسیب ­های جدی روانی و جسمی به کودک و والدینشان وارد می­کند که نیاز به مداخله و توجه است. بنابراین پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی فیلیال­ تراپی و بازی درمانی دلبستگی محور بر فرسودگی والدگری مادران دارای کودکان با علائم بی نظمی خلق ایذایی انجام گرفت. روش ­ها: مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. تعداد 45 مادر دارای کودک با علائم اختلال بی نظمی خلقی ایذائی از مراکز مشاوره شهر اصفهان با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه­ آزمایش و یک گروه کنترل تخصیص داده شدند. گروه آزمایش یک مداخله فیلیال­ تراپی و گروه آزمایش دو بازی درمانی دلبستگی محور را دریافت کردند و گروه کنترل مداخله­ ای دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه اختلال بی نظمی خلق ایذایی و فرسودگی والدگری بودند. داده­ها از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند. نتایج: نتایج نشان دادند که هر دو مداخله فیلیال تراپی و بازی درمانی دلبستگی محور بر ابعاد فرسودگی والدگری مادران در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری با گروه کنترل داشتند (0/001>P).   اما تفاوت معناداری بین مداخله فیلیال تراپی و دلبستگی محور در مراحل پس آزمون و پیگیری بر ابعاد فرسودگی والدگری دیده نشد (0/001>P). نتیجه­ گیری: مداخلات فیلیال­ تراپی و بازی درمانی دلبستگی محور می­تواند منجر به کاهش فرسودگی والدگری در مادران دارای کودک با علائم بی نظمی خلق ایذایی گردد.

1زمینه و هدف: بیماری مزمن انسدادی ریه (COPD)[1] سومین عامل مرگ بیماران در جهان است. بستری بیماران در بیمارستان فرصت مناسبی برای درگیر نمودن مراقبین در مراقبت از بیماران است. مطالعه حاضر با هدف  تعیین و مقایسه تأثیر آموزش چهره به چهره به سالمندان و مراقبین بر شدت بیماری COPD انجام گرفت. روش­ ها: این مطالعه به روش کار آزمایی بالینی دو گروهه، بیماران مبتلا به COPD مراجعه کننده به بخش داخلی بیمارستان امام خمینی (ره) در شهر اسفراین انجام شد. در گروه آموزش به سالمند و آموزش به مراقب هر کدام 29 سالمند حضور داشتند. . آموزش هر دو گروه به صورت انفرادی و چهره به چهره در چهار جلسه ی 20-30 دقیقه ای بود. پرسشنامه شدت بیماری (CAT) COPD Assessment Test قبل مداخله، حین ترخیص و یک ماه بعد از اتمام مداخله توسط بیماران تکمیل شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری کای دو، دقیق فیشر، من ویتنی و فریدمن و با استفاده از نرم افزار SPSS24  انجام شد. نتایج: شدت بیماری در گروه آموزش به سالمند و در گروه آموزش به مراقب در  قبل از مداخله، حین ترخیص و یک ماه بعد، باهم تفاوت معناداری داشتند(p< 0/001). همچنین بین دو گروه  از نظر  تاثیر آموزش بر شدت بیماری تفاوت معنی داری وجود نداشت(P>0/05). نتیجه ­گیری: هر دو روش آموزش چهره به چهره به سالمندان و مراقبین موجب کاهش شدت بیماری COPD شد. از آنجایی که اکثر سالمندان توسط مراقبین و به صورت رایگان مراقبت می شوند. آموزش به مراقبین روشی کم هزینه است. بنابراین پرستاران می توانند با آموزش به آنان، زمینه ارتقاء سلامت سالمندان  را فراهم نمایند.   [1]. Chronic Obstructive Pulmonary Disease

1زمینه و هدف: عفونت ­های آمیزشی عموماً از طریق تماس جنسی انتقال می یابند و جزء بیماری­هایی است که امروزه در جهان به شیوع بالایی رسیده است؛ لذا این مطالعه باهدف بررسی میزان شیوع بالینی بیماری­های منتقله از راه آمیزش جنسی و عوامل مرتبط با آن در مراجعه­کنندگان به مطب­ها و کلینیک­های زنان شهر زاهدان در سال 1402 انجام شد. روش­ ها: در این مطالعه توصیفی تحلیلی، 1500 نفر از زنان مراجعه کننده به مطب­ها و کلینیک­ های زنان  شهر زاهدان در سال 1402 انتخاب شدند. برای انتخاب شرکت­ کنندگان از روش نمونه ­گیری ساده و در­­ دسترس استفاده شد. داده ­ها از طریق چک­ لیست جمع­ آوری شد. نتایج با استفاده از نرم افزار STATA14 با سطح معناداری 0/05 تجزیه و تحلیل شد. نتایج: در این پژوهش، شیوع بیماری­های منتقله از راه آمیزش جنسی در زنان شهر زاهدان 20/4 درصد می باشد، به طوری که میزان شیوع تریکومونیازیس7/2 %، کلامیدیازیس4/1%، گنوره 2/1%، سیفلیس 0/7%، زگیل تناسلی 3/8%، تبخال تناسلی 2/5% بود. متغیرهای شغل، ازدواج مجدد همسر، سفر خارج از کشور همسر، تعداد ازدواج، سابقه ابتلا به بیماری­های مقاربتی و سیگاری بودن فرد رابطه معنی­داری با ابتلا به بیماری­های منتقله از راه آمیزش جنسی  داشتند. نتیجه­ گیری: به طورکلی شیوع بالینی بیماری­های آمیزشی بیشتر از حد انتظار بود. به نظر می رسد شیوع این بیماری­ ها به خصوص در کوهورت های جدیدتر با توجه به جوانی جمعیت افزایش پیدا می کند و نیاز مبرم به آموزش، آگاهی و غربالگری دوره ای افراد در معرض خطر توصیه می شود.

1زمینه و هدف: سهمیه بندی ضمنی مراقبت های پرستاری یک نگرانی فزاینده در سیستم ارئه مراقبت های بهداشتی می باشد. سهمیه بندی مراقبت می تواند پیامدهای نامطلوبی برای بیماران به همراه داشته باشد. با توجه به اهمیت موضوع در نظام سلامت، شفاف سازی ابعاد مختلف این مفهوم ضرورت دارد. لذا این مطالعه با هدف واضح سازی مفهوم سهمیه بندی ضمنی مراقبت پرستاری با استفاده از رویکرد واکر و آوانت انجام شده است. روش­ ها: برای آنالیز مفهوم سهمیه بندی ضمنی مراقبت از رویکرد واکر و آوانت استفاده شد. جستجو در پایگاه های بین المللی داده شامل Web of sciences، PubMed، Scopus با استفاده از کلید واژه های implicit rationing, nursing care, implicit rationing of nursing care, Rationing of nursing care و پایگاه های فارسی SID, Iran Medex, Magiran  بدون محدودیت زمانی تا اکتبر 2023 انجام شد. درنهایت با توجه به معیارهای ورود و خروج 13 مقاله مرتبط با مفهوم مدنظر مورد آنالیز قرار گرفتند. نتایج: بررسی متون نشان داد که مفهوم سهمیه بندی ضمنی مراقبت پرستاری دارای پیچیدگی و ابعاد مختلفی می باشد. پیشایندهای این مفهوم  مربوط به بیمار، پرستاران و سازمان  می باشند. تصمیم گیری، اولویت بندی، پیامد، تعهد انجام مراقبت های پرستاری و اختلال در روند انجام مداخلات پرستاری ویژگی های تعیین کننده مفهوم سهمیه بندی ضمنی مراقبت پرستاری می باشند. نتیجه ­گیری: مطالعه حاضر ابعاد مختلف مفهوم سهمیه بندی ضمنی مراقبت پرستاری را مشخص نمود. مدیران و پژوهشگران پرستاری می توانند  از نتایج این مطالعه در طراحی اقدامات و مداخلات مؤثر بر کاهش بروز آن، استفاده نمایند.

1زمینه و هدف: آموزش مبتنی بر وب، یک برنامه آموزشی رسمی و مدون است که دانشجو از طریق مشارکت در حداقل یک رسانه آنلاین و از راه دور دانش و مهارت های لازم را دریافت می نماید. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر آموزش مبتنی بر وب بر دانش، انگیزش و خودکارآمدی دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی زابل از دیس ریتمی های قلبی است. روش­ ها: این مطالعه نیمه تجربی با طرح پس آزمون، دو کلاس از دانشجوی ترم 6 پرستاری (مجموعا 39 نفر) دانشگاه علوم پزشکی زابل به صورت تصادفی ساده در دو گروه آموزش مبتنی بر وب و سنتی، با محتوای آموزشی(4 جلسه 1 ساعته) برای هر دو گروه در مورد دیس ریتمی های قلبی انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل: آزمون محقق ساخته جهت ارزیابی میزان دانش، پرسش نامه استاندارد انگیزش تحصیلی هارتر جهت ارزیابی میزان انگیزش و آزمون جهت تحلیل نوار الکتروکاردیوگرام جهت ارزیابی میزان خودکارآمدی به صورت بین گروهی و با استفاده از   SPSS و آزمون تی مستقل با هم مقایسه شدند. نتایج: میانگین نمرات دانش در گروه مداخله (2/97 ±19/05 ) و کنترل ( 2/97 ± 18/55) بعد از آموزش تفاوت معنی دار آماری نداشت (536/ 0  p= ). اما پس از دو هفته پس از آموزش تفاوت معنی دار آماری در میانگین نمرات دو گروه وجود داشت (0/001 . (p< میانگین نمرات انگیزش بین گروه مداخله (15/95 ± 111/94) و کنترل (8/61 ± 106/65) نیز پس از آموزش تفاوت معنی دار آماری نداشت (0/202 p=).  میانگین نمرات خودکارآمدی بعد از آموزش در دانشجویان گروه مداخله (1/03 ± 10/78 ) نسبت به گروه کنترل (1/43 ± 8/20 ) تفاوت آماری معنا دار داشت (0/01>p) این تفاوت در آزمون دو هفته بعد از آموزش نیز معنی دار بود (0/003). نتیجه­ گیری: آموزش مبتنی بر وب، می تواند بعنوان روش آموزشی مؤثر در میانگین نمره دانش، انگیزش و خودکارآمدی باشد و منجر به ارتقاء سطح یادگیری در زمینه دانش و خودکارآمدی دانشجویان شود.

1زمینه و هدف: بهترین پروتکل تمرینی به همراه مصرف مکمل های گیاهی یکی از روش های مدیریت کاهش وزن و اختلالات مرتبط با آن می باشد. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر متقابل تمرین پلاریزه به همراه مکمل کارویل بر نیمرخ لیپیدی و سندروم متابولیک زنان چاق بود. روش­ ها: 24زن چاق در3گروه (تمرین)، (مکمل)و(تمرین  با مکمل) به طور تصادفی قرار گرفتند. شرکت کنندگان گروه (تمرین با مکمل)و (مکمل)،کارویل را به صورت روزانه سه عدد و 2ساعت پیش از انجام تمرینات دریافت کردند. تمرینات پلاریزه به مدت4هفته و3جلسه در هفته انجام شد. شاخص های فیزیولوژیکی و آنتروپومتریک و همچنین مقادیر بیوشیمیایی قبل از شـروع تمرین و بعداز آخرین جلسـه تمرین ارزیابی شـدند. داده ها با استفاده از نرم افزار‏SPSS نسخه 27 درسطح معناداری (P<0.05)مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد که وزن، شاخص توده بدنی، و شاخص توده چربی در دو گروه (تمرین با مکمل) و (تمرین) کاهش معناداری داشت. درگروه (مکمل با تمرین) LDL کاهش معناداری داشت، اما در گروه های دیگر با  توجه به روند کاهشی مشاهده شده از نظر آماری معنادار نبود. در سطوح تری گلیسرید، قندخون، کلسترول،HDL  و انسولین در همه گروه ها روند کاهشی مشاهده شد، اگرچه این کاهش معنی دار نبود. فشارخون سیستول درگروه (مکمل با تمرین) و فشارخون دیاستول درگروه (مکمل) تفاوت معناداری داشت (P<0.05). نتیجه ­گیری: تمرین پلاریزه همراه با مکمل کارویل می تواند در بهبود نیمرخ لیپیدی و سندروم متابولیک زنان چاق موثر باشد. هر چند، تعیین مکانیزم و ماهیت اثرگذاری این تمرینات همراه با مصرف مکمل، بر نیمرخ لیپیدی و سندروم متابولیک، نیاز  به مطالعات بیشتردارد.

1زمینه و هدف: آنزیم های کبدی با چاقی و اجزای مختلف سندرم متابولیک مرتبط است. تظاهر این سندرم با خطر بالای دیابت و بیماری قلبی عروقی آترواسکلروتیک همراه است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثر هشت هفته تمرین ریتمیک شدید و متوسط بر برخی آنزیم های کبدی و عملکردی زنان چاق بود. روش ها: در این مطالعه نیمه تجربی، 30 زن چاق فرد 35 تا 45 ساله غیرفعال با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به طور تصادفی ساده به سه گروه تمرین ریتمیک با شدت متوسط (9 نفر)، تمرین ریتمیک با شدت شدید(10 نفر)، و کنترل (11 نفر) تقسیم شدند. برای مقایسه تغییرات درون و بین گروهی از آزمون آماری تحلیل واریانس یکطرفه و تی زوجی استفاده شد. نتایج: غلظت آسپارتات آمینوترانسفراز، گاما گلوتامیل ترانسفراز و تری گلیسرید ، در گروه تمرین شدت شدید و در گروه تمرین با شدت متوسط کاهش معنی دار یافت. سطوح آلانین آمینوترانسفراز فقط در گروه تمرین با شدت شدید کاهش معنی داری یافت (0/05=P). شاخص تجمع چربی فقط در گروه تمرین با شدت متوسط کاهش معنی داری دیده شد (0/009=P). حداکثراکسیژن مصرفی، و انعطاف پذیری، در گروه تمرین با شدت شدید و تمرین با شدت متوسط، افزایش معنی داری دیده شد (0/001=P)، اما میزان چابکی در گروه تمرین با شدت شدید و تمرین با شدت متوسط در پایان دوره تمرینی، کاهش معنی داری یافت (0/001=P). نتیجه گیری: تمرینات ریتمیک با شدت های متفاوت می تواند یک روش تمرینی موثر برای بهبود آنزیم های کبدی و بهبود شاخص های عملکردی در زنان چاق باشد.

1زمینه و هدف: به نظر می رسد شناخت انواع رایج مراقبت های پرستاری فراموش شده، نقشی کلیدی در برنامه ریزی برای آینده عملکرد پرستاری و کاهش عوارض قابل پیشگیری و ناتوان کننده در بیماران هماتولوژی/انکولوژی دارد. از این رو، این مطالعه سعی دارد با مرور و جمع بندی مراقبت های پرستاری فراموش شده در این محیط، فاصله بین دانش و عمل را کاهش دهد. روش­ ها: مطالعــه مــرور سیســتماتیک با استفاده از بیانیه PRISMA تنظیم و جستجو درPubMed, Cochrane Library ، ،,Google Scholar Web Of Science و Scopus انجام شد. به منظور بازیابی مقالات مرتبط از ابتدای ژانویه 2009، جستجو با کلیدواژه های Nursing Care Unfinished, Omission Nursing Care, Undone Nursing Care, Hematology, Oncology , Cancer و براساس Mesh و عملگرهای منطقی (OR, NOT AND) صورت گرفت. معیارهای انتخاب مطالعات شامل مطالعات به زبان انگلیسی و دسترسی به متن کامل مقالات بود. نهایتاً تعداد 7 مقاله مرتبط با هدف پژوهش وارد مرور گردید. نتایج: رایج ترین انواع مراقبت های پرستاری فراموش شده، به ترتیب در ابعاد مراقبت پایه، ارزیابی، نیازهای فردی و برنامه ریزی و آموزش قرار دارد. عوامل سازمانی و ساختاری، ارتباطی، فرهنگی، ویژگی های فردی و شغلی پرستاران از جمله عوامل دخیل در افزایش نرخ گزارش این قبیل مراقبت ها می باشد. نتیجه­ گیری: مراقبت های پایه پرستاری رایج ترین نوع مراقبت های فراموش شده در بخش هماتولوژی/انکولوژی است که به دنبال عوامل متعدد فردی و محیطی از جمله وظایف و بار کاری پرستاران، تنش یا اختلال ارتباطی در تیم پرستاری، نارضایتی پرستاران از وضعیت نیروی انسانی، ارتباطات افقی و ارتباطات غیررسمی شکل می گیرد. یافته های این مطالعه در حقیقت، نقاط عطف و محل انجام مداخلات هدفمند را آشکار کرد.