نقاب ابزاری است که شخصیت های نمایش برای برقراری ارتباط در موقعیت های بینافردی از آن استفاده می کنند. پژوهش حاضر بر نقاب های ویژه ای متمرکز است که شخصیت های نمایش از آن ها به عنوان ابزار برقراری ارتباط استفاده می کنند و با این هدف که هویتی دروغین از خود به نمایش بگذارند، آن ها را به چهره می زنند. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی فرایند معنابخشی به شخصیت های نمایش در نمایشنامه های سه دهه ی اخیر در ایران می پردازد و با استفاده از مفهوم نقاب در نظریه ی نمایشی گافمن چگونگی خلق تفاوت در هر یک از شخصیت ها را بررسی می کند. این که به چه دلایلی و در چه موقعیت هایی شخصیت های نمایش بر چهره خود نقاب می زنند پرسشی است که به آن پاسخ داده شده است. یافته ها نشان می دهند مردپوش ها و زن پوش ها بیشترین کاربرد را در پوشیده نگهداشتن حقیقت در ادبیات نمایشی ایران داشته اند. مردپوش بودن به زنان فرصت می دهد در محیط خارج از خانه حضور یابند و به کنشگری فعال تبدیل شوند. در مقابل زن پوش بودن برای برانگیختن حس ترحم و دلسوزی و در نتیجه برای فرار از موقعیت های دشوار صورت می گیرد. آنجایی که نقاب ها به بیان همزمان روان مردانه و روان زنانه کمک می کنند تمهید آندروژنی شکل می گیرد. استفاده از این تمهید در ادبیات نمایشی ایران منجر به شکل گیری موجوداتی هراسناک و پیش گو شده است که اغلب نقشی حاشیه ای و جنبه ای نمادین دارند.