هم زمان با ظهور اسلام علوم مختلفی در عرصه پاسخ به سوالات دینی و عقلانی بشر تولید شد که هر کدام از این علوم در قبال نصوص و خطابهای وارده از طریق شارع پیشینه ای را به خود اختصاص داده اند. اما حقیقت آن است که کشش و انعطاف پذیری شریعت تنها در برداشتهای سطحی و بسیط از این متون، خلاصه نشده و نیازمند تدقیق و ضابطه در استنباط احکام و فهم خطابات شرعی است. از این رو استناد به آیات قرآن و روایات، بدون ضابطه مشخص و صرفا به جهت تمسک به ظواهر نصوص در صورت فقدان روش اصولی ذیل چارچوب نصوص قرآن و سنت موجب اتهام بدعت، کفر و شرک شده و در نتیجه موجبات گسترش تکفیر و تولید بحران در جوامع اسلامی را فراهم می آورد. این نوشتار در صدد بررسی و تحلیل یکی از مهم ترین روش های فقهی دخیل در گسترش تکفیر در مقاطع مختلف تاریخی است. با نگاهی به سیر تاریخی فقه تکفیر در اسلام در می یابیم که یکی از ریشه های تولید و گسترش تکفیر روش خاصی تحت عنوان تمسک به ظواهر به معنای برداشت سطحی و رجوع مستقیم بدون واسطه به نصوص می باشد. اگرچه علل مختلفی برای بروز جریانهای تکفیری ذکر شده، اما آن چه موجب گسترش تکفیر بوده است، آمیختگی علوم دیگر با فقه بوده است و از این رو عده ای از علما خواسته یا ناخواسته با روش تبعیت از نص در علم عقاید و فقه زمینه گسترش تکفیر را فراهم آورده اند. هم اکنون بعد از گذشت قرنها جوامع اسلامی به خاطر عدم پیشگیری از طریق تبلیغ روش درست و ضابطه مند اجتهاد، از بحرانهای ایجادشده توسط این گروه ها رنج می برند.