روایت شناسی یا دستور زبان روایت، رویکردی روش مند در بررسی ساختار روایت است. این دانش ادبی، با بررسی فرم اثر ادبی می کوشد به نظامی معنایی فراتر از متن برسد و متن روایی را فهم پذیر کند. روایت شناسی، ساختارهای مشابه و یکسان و گاه تکراری روایت ها را نشان می دهد وعوامل اساسی در متن را که گاه ناپیدایند، در برابر مخاطب قرار می دهد؛ شناخت عناصری از روایت که در آثار مختلف تکرار می شوند و هم چنین تحلیل متن هایی که روایت از طریق آن ها بیان می شود. یکی از عناصر مؤثر در ساختار روایت، «زمان» است. در بیشتر روایت ها، زمان روایت در مقابل زمان واقعی قرار می گیرد. این مقاله، حاصل پژوهشی است که بر اساس نظریة «زمان در روایت» ژرار ژنت، به بررسی این مفهوم، در رمان جای خالی سلوچ، اثر پرآوازة «محمود دولت آبادی» می پردازد. هدف اصلی این نظریه، بحث، پیرامون زمان بندی روایت است که در سه سطحِ نظم، تداوم و بسامد شکل می گیرد. دولت آبادی درجای خالی سلوچاز بیشترین شگردهای زمانی بهره جسته که در این مقاله کوشیده شده است به تحلیل این سه ویژگی زمان، پرداخته شود. ضمن آن که به کارکردهای انواع زمان، یعنی زمان تقویمی، زمان حسّی عاطفی شخصیّت ها وزمان کل روایت ازآغاز تا انجام نیز اشاره هایی شده است. . پاسخ به پرسشی دربارة چگونگی ومیزان کامیابیِ بهره مندی از رویکردهای نوین نقد و تحلیل ادبی و دانش های جدید از جمله «روایت شناسی » در بررسی متون نو و کلاسیک، از جمله دستاوردهای پژوهشی این گونه پژوهش هاست.