این مقاله بر مفهوم زمان نزد شارل بودلر استوار است. وقتی به بررسی چرایی و چگونگی خلق اشعار بودلر می پردازیم، می بایست در دنیای تاریک و اسرارآمیزی که اشعار او را احاطه کرده است ,غوطه ور شویم . با کشف بارقه های کوچک امید در اشعار او ,می توان دریافت که آنچه باعث کسالت و اندوه در او می شود، اضطراب است. بنابراین سعی می کنیم مشخص کنیم که آیا این اضطراب ناشی از گذشت زمان است یا خیر. به عبارت دیگر، آیا بودلر از گذر زمان می ترسد؟ سپس، نشان می دهیم که اضطراب زمان چگونه خود را در آگاهی بودلر نشان می دهد؟ بنابراین , با جست و جو در اشعار گل های بدی (Les Fleurs du Mal) بودلر ,تلاش می شود به این پرسش ها پاسخ داده شود. با استفاده از روش ژان بورگوس می توان میان زبان شعری و خیالپردازی پیوند برقرار کرد. بنابراین، در اشعار بودلر به دنبال نوعی شورش علیه زمان خواهیم بود که قصد تسخیر فضا را دارد. لازم به ذکر است که این پژوهش به برتصویر متمرکز است.