مواجهه کارل بارت _ الهیدان برجسته سوئیسی اوایل قرن بیستم _ با الهیات طبیعی، نتایج دامنه داری در تفکر الهیاتی قرن بیستم داشته است. نگاه عموما ناهمدلانه بارت به الهیات طبیعی، به مدت چند دهه سبب شکل گیری نگرشی منفی به آن، خاصه در حلقه دوستداران و رهروان مکتب او شد که بی وجه، غیر ضروری و حتی زیان آور به نظر می رسد. نظر به اهمیت این موضوع، به هدف نقد اصولی موضع بارت، ابتدا ادله بارت به وجودشناسانه، معرفت شناسانه، نقلی و عملی تقسیم شده و سپس ضمن مدلل کردن آن ها به بررسی و نقد این ادله پرداخته شده است. موضع بارت عموما واکنشی و بر پایه تعبیری محدود و نارسا از جایگاه و نقش الهیات طبیعی استوار بوده است و دلایل نقلی و معرفتی بارت در اثبات موضع او ناکام بوده اند. بارت به سبب همین تعبیر نارسای خود از الهیات طبیعی، از این واقعیت تاریخی غافل مانده که در بخش وسیعی از تاریخ، معتقدان به الهیات طبیعی اتفاقا دغدغه دین داشته اند و از همین رو، نه تنها تضادی بین باور به انکشاف و گرایش به الهیات طبیعی نیست که اتفاقا این دو متقابلا موجب استغنای تفکر انسان و گشوده شدن افق های جدید در فهم هستی می شوند.