خودآیینی از مولفه های مهم دوران مدرن در قلمرو نظریه های سیاسی و اخلاقی به شمار می آید که دو رکن مهم آن یکی باور به استقلال رای آدمی در مقام تشخیص حقیقت و دیگری توان پی جویی اهداف خویش در عرصه عمل است. اخلاق مراقبت، به ویژه آرای کارول گیلیگان، با تاکید بر هویت رابطه ای (نسبتی) که به ویژه در زنان و شخصیت اخلاقی و مشی روان شناختی آن ها ظهور می یابد، برداشت متعارف از خودآیینی مدرن را زیر سوال برده است. از نظر طرفداران اخلاق مراقبت، مکاتب اخلاقی موجود، از جمله اخلاق عدالت، با تاکید بر اصول انتزاعی، جهان شمول و فرازمینه ای، که گفتمانی عمدتا مردانه است، از توجه به الزامات نگاه مراقبتی نزد زنان غفلت کرده اند. در این مقاله، ضمن بیان نقدهای اخلاق مراقبت بر خودآیینی غالب در اخلاق مدرن، خوانش و فهم خاص اخلاق مراقبت از خودآیینی مورد توجه قرار گرفته و بر اساس تحلیل مفهومی نشان داده می شود که چگونه اخلاق مراقبت، ضمن توجه به دیگری در قضاوت های اخلاقی، خودآیینی را نیز فرو نگذاشته و آن را در نوعی مراقبت متوازن بازسازی می کند. یافته های مقاله حاضر حاکی از امکان خوانشی از اخلاق مراقبت است که ضمن توجه به دیگری، از شکوفایی و تحقق فرد مراقبت کننده نیز غفلت نمی ورزد.