در حال حاضر، پایداری به عنوان هدفی روشن در مرکز توجه تحوالت جهانی قرار دارد. توسعه پایدار سرزمین در گرو پایداری نظام روستایی به عنوان زیر نظام تشکیل دهنده نظام سرزمین است و پایداری فضاهای روستایی در ابعاد مختلف میتواند نقش موثری در توسعه منطقه ای و ملی داشته باشد. پژوهش حاضر میکوشد تا قابلیت ها و تنگناهای فضایی سکونتگاه های روستایی ناحیه باروق را در چارچوب توسعه پایدار شناسایی و تبیین نماید. این پژوهش از لحاظ هدف، ترکیبی از پژوهش های بنیادی و کاربردی بوده و بر مبنای روش، از نوع توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری شامل 07 روستای دارای سکنه واقع در بخش باروق بوده که 36 روستا با روش الیه بندی و با استفاده از چهار معیار مربوط به توسعه پایدار انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها و اطالعات مورد نیاز، از دو روش اسنادی و میدانی استفاده شد. یافته های پژوهش حاضر بیانگر آن است که روستاهای ناحیه باروق در وضعیت »ناپایداری ضعیف« قرار گرفته و از وضعیت پایداری مطلوبی برخوردار نیستند. همچنین، بررسی ابعاد چهارگانه پایداری نیز نشان داده است که هر یک از ابعاد محیطی-اکولوژیک، کالبدی-فضایی، اجتماعی و اقتصادی نیز در وضعیت »ناپایداری ضعیف« قرار دارند. در این میان، بیشترین میزان ناپایداری مربوط به بعد اقتصادی بوده است. میزان پایداری در سطح روستاهای ناحیه نشان میدهد که حدود 43 درصد از سکونتگاه ها در وضعیت ناپایداری قوی، 62 درصد ناپایداری ضعیف، 62 درصد پایداری ضعیف و فقط 1 درصد پایداری قوی قرار گرفته اند. وضعیت پایداری روستاها در سطح ناحیه از جنبه فضایی بدین صورت است که از سمت غرب به سمت شرق پایداری روستاها کاهش مییابد. به عبارتی دیگر، روستاهای استقرار یافته در بخش کوهستانی نسبت به روستاهای پایکوهی و دشتی ناپایدارتر هستند. روستاهای پایدار و نسبتا پایدار نیز در بخش غربی و دشتی ناحیه استقرار دارند. این وضعیت نشان میدهد که الگوی فضایی پایداری، خوشه ای است. بر پایه یافته ها، عوامل اجتماعی با میزان 316/7 بیشترین تاثیر و عوامل محیطی-اکولوژیک با میزان 681/7 کمترین تاثیر را بر ناپایداری سکونتگاه های روستایی-ناحیه داشته اند. همچنین، عوامل اقتصادی و کالبدی-فضایی هر کدام به ترتیب 338/7 و 364/7 بر ناپایداری سکونتگاه های روستایی اثرگذار بودهاند.