در این مقاله نخست به این موضوع می پردازیم که چالش اصلی مسأله ی شر برای باور به خدای ادیان، وجود وضعیت های ناگوار در عالم نیست بلکه وجود شرور گزاف است؛ یعنی تحقّق وضعیت هایی در جهان که بیش از سودمندی، ناگواری ایجاد می کنند. سپس با توضیح تفاوت منظر زمان مند و منظر سرمدی، میان شرور ظاهراً گزاف و شرور واقعاً گزاف، تمایز قائل می شویم و از این مدّعا دفاع می کنیم که شناخت قسم دوم با توجه به محدودیت منظر زمان مند ناممکن است و از این رو استدلال له یا علیه وجود این نوع از شرور امکان پذیر به نظر نمی رسد. پس از آن، چهار تقریر مشهور از مسأله ی شر را بررسی می کنیم و نشان می دهیم که وجود شرور گزاف، که روی دیگر سکه ی نبود خدای کامل مطلق است، به شکل پیش فرض های آشکار یا نهان به این استدلال ها وارد شده است و از این رو نتیجه ی مورد نظر از ابتدا در آن ها مفروض بوده است. ضمن اینکه توسّل خداباوران به منظر سرمدی خداوند، عقیده ی ایشان درباره ی نبود شرور گزاف را پذیرفتنی می سازد. مدعای اصلی این نوشتار این است که مسأله ی شر قابل فروکاست به مناقشه درباره ی گزاف بودن یا نبودن ناگواری های عالم است و داوری درباره ی این مناقشه به دلیل محدودیت منظر زمان مند مقدور نیست، بنابراین استدلال علیه وجود خدای ادیان از طریق شرور، نیازمند اثبات درستی یا محتمل بودن تحقق شرور گزاف در عالم است و در غیر این صورت نتیجه ی آن فراتر از مفروضات نخواهد بود.