صفات محدود و مقید فعلی خداوند، تجلی و بروز صفات مطلق ذاتی او در مقام فعل هستند، اما محدودیت آنها به جهت اعمال توامان آنها در کنار یکدیگر و در ارتباط با مخلوقات است. در میان صفات فعلی، صفت «حکمت»-تجلی صفت ذاتی علم-حاکم بر دیگر صفات بوده و تقید بخش آنهاست. جان شلنبرگ، در «برهان اختفای الهی» از تمایز میان این دو دسته صفات غفلت کرده و همین امر سبب شده تا اولا با اتخاذ رویکردی تشبیهی، عشق الهی را صورت مطلق شده عشق انسانی قلمداد کند. ثانیا، با خلط میان صور مختلف عشق، یعنی آگاپه و اروس، درک نادرستی از عشق الهی و میزان اطلاق آنها داشته باشد و ثالثا، به رغم صحت تاکید شلنبرگ بر تمایز میان برهان اختفا و برهان شر، استفاده او از اختفا-به عنوان مورد نقضی بر عشق نامتناهی الهی-به نوعی، بازگشت به برهان شر را به ذهن مخاطب متبادر می کند و برداشت و بهره گیری ای نادرست است. بر مبنای صفت فعلی حکمت، می توان نشان داد که اختفای الهی-بر خلاف مدعای شلنبرگ-نه تنها نقضی بر عشق الهی نیست، بلکه مظهری از عشق حکیمانه خداوند به انسان هاست که در این نوشتار به برخی از این حکمت ها اشاره خواهد شد.