افزایش سفالینه های منقوش به دست آمده از کاوش های باستان شناسی، امکان تاریخ گذاری علمی به روش های گوناگون و وجود توالی تغییرات در بسیاری مناطق، آن ها را به اسنادی به منظور دست یابی به ذهنیات و اعتقادات مردمان آن دوره تبدیل کرده است، در صورتی که این تصاویر از نظر ظاهری و ذاتی، ریشه های هنر تصویری ما هستند. پژوهش حاضر به روش تاریخی-تحلیلی و با طرح این مساله شکل گرفت که، اصول و مبانی تصویرگری پیش ازتاریخ به چه صورت بوده است؟ هدف، دستیابی به ویژگی های تصویری است و با رویکردی فرمالیستی به بررسی ساختار بصری تصویرنگاری به استناد سفالینه های منقوش فلات ایران خواهد پرداخت. بررسی عناصر و کیفیات بصری به کار گرفته شده در تصاویر، ویژگی های تصویری غالب را مشخص می نماید و زمینه ی دسته بندی نمونه ها براساس اولویت های بصری منطقه که شامل تراکم نقوش، ساختار کلی تصویرنگاری و اجزای آن، تعداد و تکرار نقش مایه ها هستند را فراهم خواهد آورد. گستردگی جغرافیایی، تعدد یافته ها و غنای تصاویر، دلایل انتخاب تل باکون فارس (الف و ب) به عنوان جغرافیای موردی مقاله ی پیش رو است. نمونه های تصویری از طریق مطالعه ی گزارش های کاوش ها و مشاهده ی اشیای موزه ای گردآوری شده اند. یافته های تل باکون ب محدود به تعداد اندکی تکه سفال هستند که در بسیاری از آن ها امکان بازسازی فرم کلی ظرف وجود نداشته و فقط برخی از ویژگی های بصری قابل تشخیص هستند. یافته های باکون الف، در محدوده ی کادر تصویر، نقوش متراکم دارند. تنوع نقش مایه ها بیش از تنوع ساختار و ترکیب بندی است و منجر به خلق تصاویر متنوع شده اند. نقطه، خط و سطوح ساده ی هندسی در بیشتر موارد مکمل نقش مایه ها در تصویر دیده می شوند و تعداد کمی از ظروف، فقط با این عناصر تصویرگری شده اند. هم ارزی بصری بین فضای مثبت و منفی ویژگی منحصربه فرد بسیاری از تصاویر این دوره است. حرکت و چرخش در ساختار غیرنواری و یا در نمونه هایی با نقش مایه ی جانوری اغراق شده و حالت گرایانه بیش تر وجود دارند. روش تصویرگری در غالب نمونه های باکون، نواری است و نمونه های پرنقش یک ردیفه با دو نقش مایه، بیش ترین تصاویر را با به کارگیری سطوح پیچیده ی هندسی تشکیل داده اند.