توسعه سازمانی پلیس
سال:1399 | دوره:17 | شماره:72 |تعداد مقالات:6

هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین رهبری تحول آفرین و تفکر استراتژیک در سطح سازمانی ناجا می باشد. این پژوهش با رویکردی توصیفی همبستگی از طریق توزیع 214 پرسشنامه بین کارکنان ستاد فرماندهی انتظامی استان مازندران صورت گرفته است. برای گردآوری داده های پژوهش از پرسشنامه استاندارد چند عاملی رهبری (MLQ) و پرسشنامه محقق ساخته تفکراستراتژیک استفاده شده است. روایی پرسشنامه ها به وسیله اساتید محترم مورد تایید قرار گرفت و پایایی آن با استفاده از فرمول آلفای کرونباخ به ترتیب برای پرسشنامه رهبری تحول آفرین 84/0 و پرسشنامه تفکر استراتژیک 92/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری همبستگی، رگرسیون و آزمون فریدمن با استفاده از نرم افزار SPSS استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد که رهبری تحول آفرین و مولفه های آن اثر مثبت و معناداری بر تفکر استراتژیک در سطح ناجا وجود دارد. از میان ابعاد رهبری تحول آفرین بعد ترغیب ذهنی بیشترین و بعد ملاحظات فردی کمترین ضریب همبستگی را با تفکر استراتژیک داشته اند. همچنین آزمون پنجم براساس آزمون فریدمن نشان می دهد که ترغیب ذهنی با ضریب 64/2 در اولویت اول قرار دارد، در نتیجه بیش ترین اثر را بر تفکر استراتژیک دارد و در ادامه نفوذ آرمانی با ضریب 50/2 در اولویت دوم و ملاحظات فردی با ضریب 42/2 در رتبه چهارم و پایانی قرار دارد در نتیجه کم ترین اثر را بر تفکر استراتژیک در ناجا دارد.

پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر اقتصاد مقاومتی بر احساس امنیت اجتماعی شهروندان شهرستان دورودی انجام شده است. چهارچوب نظری این تحقیق با تأکید بر نظریه های نظام های پارسونز، دورکیم، مارکس مرتن و. . . تدوین شده است. این پزوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی – پیمایشی بوده است که برای گردآوری اطلاعات از ابزار پرسش نامه استفاده شده است که با توجه به جامعه آماری، تعداد 377 نفر از افراد بالای 18 سال شهر دورود با روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه تحقیق انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین برای روایی ابزار از روایی محتوا و صوری استفاده شده است و برای پایایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شده است که برای هر یک از ابعاد اقتصاد مقاومتی(حمایت از تولید ملی80/0، اصلاح الگوی مصرف744/0، عدالت اقتصادی833/0، ثبات اقتصادی65/) و برای احساس امنیت اجتماعی812/0. مورد تایید قرار گرفته است. یا فته ها نشان داد که بین اقتصاد مقاومتی و مولفه های تشکیل دهنده آن (حمایت از تولید ملی، اصلاح الگوی مصرف، عدالت اقتصادی، ثبات اقتصادی) با احساس امنیت اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد. حدود 29 درصد از تغییرات متغیر وابسته تحقیق را متغیرهای مستقل حاضر در تحقیق پیش بینی می کنند. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد مقدار ضریب متغیر نگرش نسبت به حمایت از تولید ملی38، برای متغیر نگرش نسبت به ثبات اقتصادی 191/0، برای متغیر نگرش نسبت به اصلاح الگوی مصرف 9/0، متغیر نگرش نسبت به عدالت اقتصادی 49/0است.

زمینه و هدف: ناجا برای توسعه سازمان خود و استقرار نظم و امنیت و تامین آسایش فردی و عمومی جامعه، در دو دهه ی اخیر رویکرد جامعه محوری را در کنار سایر رویکردهای پلیسی برای رسیدن به اهداف خود تعیین کرده است، هم اکنون شناخت زمینه ها و ویژگی ها این رویکرد و فهم پیامدهای این رویکرد در توسعه ناجا هدف اصلی این پژوهش است. روش پژوهش: پژوهش از لحاظ هدف بنیادی است و از لحاظ مسیر؛ تحقیقی کیفی از نوع روش پدیده نگاری است. خبرگان و صاحب نظران پلیس دارای سابقه خدمت، دانش، تجربه و تحصیلات مناسب و کافی، جامعه آماری را تشکیل می دهند. در این پژوهش تعداد 20 نفر از جامعه آماری به عنوان نمونه از روش نمونه گیری هدفمند اطلاعات محور، انتخاب شده اند. جمع آوری اطلاعات و داده ها از طریق ابزار مصاحبه بی ساخت و ژرفانگر انجام شده است. داده ها و اطلاعات با تکنیک تحلیل محتوای کیفی تجزیه وتحلیل شده اند. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج تحلیل محتوای کیفی نشان می دهد؛ زمینه های گرایش ناجا به سمت رویکرد جامعه محوری پلیس دارای ابعاد؛ 1) اجتماعی، 2) اقتصادی، 3) اندیشه ای-گفتمانی و 4) قانونی-مدیریتی هستند و ویژگی های رویکرد جامعه محوری پلیس در ناجا دارای سه بخش نظام مند و وابسته به هم؛ 1) شناختی، 2) سیاست گذاری و برنامه ریزی و 3) عملیاتی است و پیامدهای این رویکرد در عرصه ی اجتماعی و عرصه ی سازمانی در توسعه ناجا قابل فهم است.

این تحقیق با هدف امکان سنجی اجرای بودجه ریزی بر مبنای عملکرد در دانشگاه علوم انتظامی امین و در سال 1399 به عمل آمده است. به این منظور بر اساس مدل شه ( (sheh، طبقه بندی سه گانه ای از میزان توانایی، میزان اختیارات و میزان پذیرش در دانشگاه علوم انتظامی امین مورد بررسی قرار گرفت. تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش، از نوع توصیفی-تحلیلی بوده است. جامعه آماری شامل، مدیران مالی، مدیران برنامه و بودجه، کارشناسان امور مالی، کارشناسان بودجه دانشگاه علوم انتظامی امین، معاونت طرح و برنامه و بودجه ناجا و امور مالی ناجا به تعداد 43 نفرتشکیل شده، به منظور گردآوری اطلاعات میدانی و دستیابی به اهداف تحقیق از یک پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید. یافته ها ﺣ ﺎ ﺻ ﻞ از ﭘ ﮋ وﻫ ﺶ ﻧ ﺸ ﺎ ن ﻣ ﻲ دهدکه سطح معنی داری دو بعد "میزان توانایی بودجه ریزی بر مبنای عملکرد" و "میزان اختیارات بودجه ریزی بر مبنای عملکرد " کمتر از 05/0 بوده که نشان دهنده معنی داری آزمون و مثبت بودن این سطح معنی داری دو بعد از نظر پاسخگویان است. در مقابل سطح معنی داری بعد میزان پذیرش بودجه ریزی بر مبنای عملکرد در دانشگاه بیشتر از 05/0 بوده که نشان از تایید فرض صفر است. در نتیجه در دانشگاه علوم انتظامی امین توانایی بودجه ریزی بر مبنای عملکرد و اختیارات کافی بودجه ریزی عملیاتی وجود دارد، در مقابل پذیرشی برای بودجه ریزی بر مبنای عملکرد وجود ندارد. در مجموع امکان بودجه ریزی بر مبنای عملکرد در دانشگاه ممکن و قابل اجرا می باشد.

هدف از انجام این پژوهش بررسی نقش میانجی حس رفاه در تاثیر فرهنگ سازمانی بر رفتار به اشتراک گذاری دانش کارکنان بوده است. پژوهش حاضر بر حسب هدف از نوع کاربردی و از نظر ماهیت و روش توصیفی همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش کارکنان بانک ملی استان مرکزی که مجموعا 720 نفر بوده است، تعداد نمونه مورد نظر از طریق فرمول کوکران250 بدست آمد. به منظور گردآوری داده های پژوهش، از پرسشنامه چامگ و همکاران (2016) استفاده شده است. روایی پرسشنامه توسط روایی ظاهری، محتوا (روش لاوشه) سنجش گردید. جهت تعیین پایایی سوالات پرسشنامه به صورت جداگانه از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. در این پژوهش، تجزیه و تحلیل داده ها از طریق مدل معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار لیزرل انجام شده است. یافته ها نشان داد فرهنگ سازمانی نوآورانه از طریق حس رفاه کارکنان بر رفتار به اشتراک گذاری دانش صریح با شدت اثر(063/0) و فرهنگ سازمانی نوآورانه از طریق حس رفاه کارکنان بر رفتار به اشتراک گذاری دانش ضمنی با شدت اثر (057/0) تاثیر دارد. نتایج حاکی از آن بوده است که نوع فرهنگ سازمانی اهمیت فراوانی در تسهیم دانش دارد. به عبارتی، فرهنگ سازمانی نواورانه بر رفتار به اشتراک گذاری دانش ضمنی وصریح کارکنان از طریق حس رفاه کارکنان اثر قابل توجهی دارد. اما فرهنگ سازمانی بروکراتیک و فرهنگ سازمانی حمایتی بر رفتار به اشتراک گذاری دانش صریح و ضمنی کارکنان از طریق نقش میانجی حس رفاه تاثیری ندارد.

هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر تعالی سازمانی بر عملکرد سازمانی سازمان های پلیسی است. به این منظور پیمایشی با استفاده از یک پرسش نامه انجام و داده های تحقیق از ادارات پلیس امارات متحده عربی، شهر دوبی، جمع آوری گردید؛ تعداد دویست و پنجاه پرسش نامه توزیع، و از این تعداد، صد و هفتاد و پنج پرسش نامه تکمیل و به محققان ارسال شد. به منظور تحلیل داده های جمع آوری شده از «مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی » استفاده شد. نتایج بدست آمده از این مطالعه از دو جنبه ی کاربردی و نظری حائز اهمیت است. به لحاظ نظری، در پیشینه ادبیات تحقیق، مطالعات معدودی به بررسی تجربی رابطه علت و معلولی تعالی سازمانی و عملکرد سازمانی در سازمان های دولتی پرداخته اند، ازاینرو با مطالعه حاضر سعی شده است تا این شکاف مطالعاتی پُر شود. بلحاظ کاربردی نیز این مطالعه موجب آگاهی افزایی مدیران، تصمیم-گیرندگان، و کارشناسان حوزه پلیسی پیرامون اهمیت تعالی سازمانی در پیاده سازی راهبردها و شیوه های اجرایی امور پلیسی می گردد.