برای چند دهه است که اطلاعات باستان شناختی از محوطه های فراپارینه سنگی و نوسنگی زاگرس مرکزی محدود به نتایج پژوهش های دهه های 60 و 70 م. است و نتایج اغلب بررسی های جدید، به ویژه در منطقه کرمانشاه به عنوان بخش مهمی از زاگرس مرکزی، تاکنون منتشر نشده است. به همین دلیل وضعیت پراکندگی محوطه های این دوران، مواد فرهنگی، وضعیت بهره برداری از منابع زیست محیطی و الگوی استقراری در این منطقه هم چنان در هاله ای از ابهام است؛ از این رو، بررسی های جدید و انتشار نتایج آن ها می تواند برخی از این معضلات را تا حدودی حل کند. این نوشتار با رویکرد توصیفی-تحلیلی تلاش می کند به پرسش های مختلفی ازجمله ماهیت استقرارها و محوطه های دوره های مورد مطالعه، ویژگی های مواد فرهنگی آن ها و میزان تاثیر یا ارتباط این مواد فرهنگی با مناطق پیرامون پاسخ داده شود. فرض این پژوهش بر این پایه استوار بود که همچون سایر محوطه های واقع در منطقه کرمانشاه محوطه های شناسایی شده باید روستاهای کوچک و بزرگی باشند که مواد فرهنگی آن ها تحت تاثیر سنت سراب-سیاه بید بوده است. بررسی این فصل تنها محدود به تراس های قدیمی جنوب رودخانه رازآور، برخی از اراضی بایر کوهپایه ای، دامنه های صخره ای، ارتفاعات جنوب رودخانه و اراضی کشاورزی سطح تراس های قدیمی بود، که در نتیجه 6 محوطه دوره نوسنگی شناسایی گردید که مهم ترین آن ها تپه سالارآباد است. چشم انداز طبیعی و زمین شناسی، میزان نهشته های باستان شناختی، وسعت و توپوگرافی محوطه نشان می دهد که سالارآباد احتمالا استقراری مهم مشابه تپه شیخی آباد در این دره بوده است. به نظر می رسد در منطقه کرمانشاه معمولا استقرارهای بزرگ و مهمی از دوره نوسنگی در بخش های مستعد دره ها و دشت های میان کوهی وجود دارد؛ گنج دره، شیخی آباد، قزانچی، چیاجانی و اکنون سالارآباد. یافته های دوره با سفال، حاکی از رواج سنت های سفالی سراب و سیاه بید در این دره است و نشان می دهد در دوره نوسنگی جدید نیز یکپارچگی مشهودی در مواد فرهنگی این نواحی وجود دارد.