هدف این مقاله، تبیین رابطه میزان سرمایه فرهنگی زنان با نوع روابط همسران در خانواده است. در این پژوهش پس از تحلیل نظریات و مطالعات انجام شده در این زمینه، به منظور تبیین مساله نوع روابط همسران در خانواده به لحاظ دموکراتیک بودن، از تئوری منابع (نظریه های بلود و ولف، گیدنز، کرامول، ویلموت و یانگ) و تئوری مبادله (نظریه های پیتر بلا) استفاده می کنیم. سرمایه فرهنگی با استفاده از نظریه بوردیو، از سه بخش سرمایه تجسم یافته، عینیت یافته و نهادی شده تشکیل می شود و شامل دانش ها، مهارت ها و هنرهایی است که افراد آن را از طریق آموزش و زمینه فرهنگی به دست می آورند. هم چنین مالکیت میراث های فرهنگی و سهولت دست رسی به آن ها و داشتن مدرک تحصیلی نیز است. روش این پژوهش پیمایشی است و گردآوری اطلاعات با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی از میان 324 زن متاهل و تکنیک پرسش نامه انجام می شود. پردازش داده ها به دو روش دومتغیره و چندمتغیره انجام می شود و یافته ها نشان می دهد که با بالا رفتن سرمایه فرهنگی زنان، روابط آن ها با همسر دموکراتیک تر می شود. از میان متغیرهای زمینه ای میان پایگاه اجتماعی - اقتصادی زنان، میزان درآمد شوهر و منزلت شغلی شوهر با نوع روابط همسران رابطه ای معنادار وجود دارد.