اثرات زیست گاه ومحیط جغرافیایی بر رفتار انسان قابل چشم پوشی نیست محیط به زمینه اشاره دارد که رفتار دقیقا دران روی می دهد. وقتی سخن از تحلیل محیط داریم در حقیقت به جستجوی سامان دهی هایی در روابط بین رفتارها و محیط پرداخته ایم.وجود مردمانی که اگر فرصتی به دست اورند، مرتکب جرم خواهند شد وتاثیراتی که وضعیت جغرافیایی، اب و هوا و به طورکلی محیط پیرامونی می تواند بر کنش های ادمی ایجاد نماید در نظریه محیطی جرم، مد نظر قرار می گیرد. بنابراین، امروزه به جای تبیین انگیزش ارتکاب جرم در ذهن مجرم، وضعیت ها و شرایطی را که به مجرمان انگیزه و فرصت ارتکاب جرم را می دهند یا علل محیطی که ادمی راتحت تاثیر خود قرارمیدهند و به واسطه ان ارتکاب جرم تسهیل میگردد تبیین می شود.اگر انسان را در ارتکاب جرم صرفا مختار بدانیم، بر نیروهای قدرت مند محیط پیرامونی چشم بسته و اگر او را مقید بنامیم، اختیار و قوه تمیز را اشکارا نغض کرده ایم بنابراین باید باور کرد که انسانیم و متاثراز نیروهای طبیعت، نیروهایی چون درجه حرارت، تراکم ومعماری شهری، اداب و رسوم، فرهنگ و... به دیگر سخن توزیع جغرافیایی جرم و جنایت وارتباط میان طراحی فضا و الگوهای رفتاری هنجار و ناهنجار نشان می دهد که از طریق سازگاری وانعطاف پذیری درسازماندهی عناصر تشکیل دهنده فضا وطراحی محیط (معماری) می توان بستر مناسبی برای کاهش ناهنجاری ها و افزایش رفتارهای اجتماعی هنجار در شهر فراهم اورد. چرا که عموما کنش های ما در محیطی با تراکم بالا و احیانا شرایط جوی نامساعد شدید تر ودارای پتانسیل تولید جرم است.براین اساس هدف این مقاله، شناخت عوامل محیطی و راه کارهای عملی در کاهش ورفع علل مولد جرم بوده ومی کوشد ضمن تبیین نظریات وتجارب دانشمندان مختلف علاوه بر توجه به علم جرم شناسی، جغرافیای علم را نیز مدنظر قراردهد. و نتیجه تحقیق نیز حاکی است گونه های مختلف اب وهوایی، فرهنگی واداب ورسوم حاکم بر اقالیم مختلف در حد وسیعی در پیدایش وتغییر کنش ها واعمال هنجار شکن تاثیر گذار است، فلذا شناخت محیط به عنوان مهم ترین علل مولد جرم نخستین گام مؤثر در مبارزه با بزه کاری به منظور از بین بردن عوامل جرم زا ویا حداقل کاهش اثرات ان است.