این پژوهش به منظور اندازه گیری سطح تعهد سازمانی کارکنان شرکت های پالایش گاز فجر و بیدبلند و تعیین اولویت عوامل موثر بر آن انجام شده است. پژوهش درصدد است مشخص کند که نوع رابطه و دلبستگی کارکنان به شرکت های مورد مطالعه بر چه مبنایی شکل گرفته است: آیا آنان به شرکت علاقه و دلبستگی قلبی (تعهد عاطفی) دارند؟ آیا نوعی الزام اخلاقی (تعهد هنجاری) آنان را به شرکت وابسته کرده است؟ و یا وابستگی آنان به شرکت بر اساس نیاز آنان (تعهد مستمر) است؟ همچنین، در پژوهش حاضر عوامل موثر بر هر یک از مولفه های تعهد سازمانی با استفاده از روش آماری تحلیل مسیر اولویت بندی شده است. نتایج پژوهش نشان داد که متغیر درک حمایت سازمانی با قوی ترین رابطه مستقیم و مثبت بیشترین سهم را در تبیین تعهد عاطفی و هنجاری کارکنان در هر دو شرکت داشته است. متغیرهای مشارکت سازمانی، احساس عدالت سازمانی، فرصت های ارتقای شغلی و احساس امنیت شغلی نیز با میانجی درک حمایت سازمانی اثر غیر مستقیم و مثبت بر تعهد عاطفی و هنجاری در هر دو شرکت داشته اند، ولی اولویت اثر هر یک از این متغیرها متفاوت بوده است. متغیر فرصت های شغلی خارج از سازمان قوی ترین اثر مستقیم و منفی را بر تعهد مستمر داشته است. یافته های نظری پژوهش نشان داد که گرچه می توان رابطه جداگانه هر یک از متغیرهای مستقل با مولفه های تعهد سازمانی را بر اساس نظریه های مبادله، برابری، انتظار، و نظریه سلسله مراتب نیازهای مازلو تبیین کرد، اما نتایج حاصل از تحلیل های چند متغیری و مقایسه آن با پژوهش های قبلی بیانگر آن است که الگوی تحلیلی تنظیم شده بر اساس نظریه سیستم ها و نظریه ساخت یابی به نحو مطلوب تری از طریق داده ها پشتیبانی شده است.