این مقاله ارائه دیدگاهی درباره تغییر عواطف یا احساسات در ایران معاصر است. در بخش مقدمه مسئله را صورت بندی می کنم و دیدگاه کلی برای تحلیل احساسات در ایران معاصر را این مقاله، ارائه دیدگاهی درباره ی تغییر عواطف یا احساسات در ایران معاصر است. در بخش مقدمه، مسئله را صورت بندی می کنم و دیدگاه کلی را برای تحلیل احساسات در ایران معاصر شرح می دهم. در بخش دوم، مباحث نظری و مفهومی را درباره ی «انگاره ی فرهنگی»، «ساختار احساسات» و الگوهای سه گانه ی عواطف و نظریه ی پیچیدگی تشریح و با الهام و اقتباس از نظریه های ریموند ویلیامز، آلن تورن، سی رایت میلز و ادگار مورن، چارچوبی تحلیلی برای تحلیل مسئله احساسات در ایران تدوین می کنم. بخش اصلی مقاله به تشریح و بیان تفصیلی ساختار احساسات در ایران اختصاص دارد. در اینجا سه الگوی ساختار احساسات در ایران شامل «الگوی رسوب یافته»، «الگوی امروزی شده و مسلط» و «الگوی درحال ظهور» را از یکدیگر تفکیک کرده ام. درونمایه ی اصلی تحلیل و توصیفی که در اینجا از ساختار احساسات در ایران معاصر ارائه کرده ام این است که احساسات، «برساخت اجتماعی» است که با تحولات تاریخی و اجتماعی در هر جامعه ازجمله جامعه ی ایران دگرگون می شود. این دیدگاه در مقابل «رویکرد ذات پندارانه»ای است که ایرانیان را براساس الگوی احساسات ازلی و تغییرناپذیر تحلیل می کند. هچنین این مقاله از نظر روش شناسی، تحلیل مفهومی و فرهنگی است.