این پژوهش معنا و کارکرد عقل را از دیدگاه فیض کاشانی و مجلسی مورد بررسی قرار می دهد. پرداختن به ماهیت عقل و چیستی آن از منظر دو محدث صاحب نام قرن یازدهم که رویکرد شان در مباحث معرفت دینی با رویکرد متکلمان متفاوت است، از اهمیت این پژوهش حکایت دارد. با وجود آنکه هم فیض کاشانی و هم علامه مجلسی محدث اند با این حال ضمن برخورداری از نظرگاه مشترک هرکدام، در مواجهه با عقل، تفاوت دیدگاه هایی هم دارند. فیض کاشانی به تاسی از غزالی چهار معنا برای عقل بیان می کند و سپس با جمع بین آن ها به عقل نظری و عملی معتقد می شود و برای هرکدام معنای خاصی را در نظر می گیرد که در کارکرد باهم تفاوت دارند. اما علامه مجلسی شش معنا برای عقل ذکر کرده است و برخلاف فیض، سعی می کند همه معانی شش گانه را تجمیع کند و حقیقت واحدی را برای عقل در نظر گیرد، ولی با قائل شدن در معنای پنجم عقل به عنوان تمثیل و نیز عدم پذیرش معنای ششم عقل که از سوی فلاسفه بیان گردیده، عملا این اتحاد معنایی عقل را زیر سوال می برد. از سوی دیگر هر دو محدث می کوشند، متناسب با این معانی عقل، روایاتی را شاهد بر ادعای خود بیاورند که در این جستار علمی برخی از آنها ذکر شده و از رهگذر آن نظریه هرکدام روشن تر خواهد شد. هدف نهائی این نوشتار که با روش توصیفی تحلیلی است، مقایسه این دو دیدگاه و برجسته ساختن وجوه اشتراک و اختلاف آن دو دیدگاه است.