ژرار ژنت نظریه ترامتنیت را با توجه به آشنایی با نظریه بینامتنیت یولیا کریستوا در نیمه دوم قرن بیستم میلادی مطرح کرد. نظریه ترامتنیت به پنج بخش تقسیم می شود: 1ـ بینامتنیت. 2ـ فرامتنیت. 3ـ سرمتنیت.4ـ پیرامتنیت. 5ـ زبرمتنیت. پس از فردوسی، سنت حماسه سرایی با الهام گیری از شاهنامه ادامه پیدا کرد. بازتاب شاهنامه فردوسی در تمام آثار حماسی که پس از قرن چهارم هجری سروده شده، مشهود است. از جمله این آثار، «شاهکار» اثر رحیم معینی کرمانشاهی است که در آن تاریخ پس از سقوط ساسانیان تا اواخر دوره قاجاریه در قالب مثنوی و به وزن شاهنامه به نظم کشیده شده است. «شاهکار» که در نوع حماسه مصنوع و تاریخی قرار می گیرد، از شاهنامه فردوسی در زمینه های مختلف تاثیر پذیرفته است.بازتاب شاهنامه بر اساس نظریه ترامتنیت در شاهکار معینی کرمانشاهی زیاد است و این بازتاب باعث شده است تا اثری زیبا و درخور ستایش شکل گیرد. نگارندگان در این جستار بر آنند که بر اساس نظریه ترامتنیت، به صورت مدون و منسجم این تاثیرها را مورد بررسی و تحلیل قرار دهند.