ماهیت علمی ادبیات، به عنوان تجلی شهودی و روانی آدمی، تاکنون به طور کامل مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته است. اغلب نظریه پردازان ادبی نیز آن را از منظر زیباییشناختی و یا اخلاقی مورد توجهه قرار داده، و گاهی نیز آن را در حد التذاذ نفسانی پایین آورده اند. در حالی که میان کارکردهای غریزی ذهن و کارکردهای ادبی و در پی آن میان احساس و اندیشه انسان با جهان هستی رابطه هماهنگ و تنگاتنگی وجود دارد که از طریق تخیل ادبی این شناخت و ارتباط برقرار می گردد. جلوه های بیانی سخن ادبی نیز- مانند نماد، استعاره، تمثیل، رویا و داستان و...- همگی صورت های مختلف معرفتی و اندیشه زایی ادبیات به شمار می آیند.در این مقاله سعی شده تا ضمن بررسی آرا نظریه پردازان مهم ادبی جهان، مولفه ها و مشخصه های علمی و اندیشه زایی ادبیات نیز مورد شناسایی و تبیین قرار گیرد.