حسن و قبح اخلاقی (ذاتی یا عقلی) دارای جایگاه ارزشمندی در علومی همچون علم اخلاق است که با نفی آن اخلاق نسبی می شود. در این مقاله به تعریف و نقد مفاهیم حسن و قبح می پردازیم.برای جمع آوری منابع موجود از منابع معتبر کتب اسلامی و کتب موجود در کتابخانه موزه ملی تاریخ علوم پزشکی تهران و موتورهای جستجوگر سایت هایی مانند Google، Iran Medex،Yahoo استفاده شد.با بررسی متون، معانی متفاوتی برای حسن و قبح به دست می آیند که عبارتند از: «سازگاری و ناسازگاری باطبع»، «موافقت با اغراض و مصالح»، «کمال و نقص نفسانی»، «تفسیر حسن و قبح به مدح و ذم» و «کششهای فطری». طبع انسانی به دو نوع حیوانی و والا قابل تقسیم است. طبع حیوانی انسان نمی تواند ملاک بازشناسی فعل اخلاقی باشد، ولی انسانها در قلمرو تمایلات روحانی مشترک هستند. با تعریف طبع والا حسن و من علوی قابل اثبات نیست، مگر آنکه حسن آن را بدیهی بدانیم. اغراض نیز به اغراض شخصی، اغراض نوعی و اغراض مطلوب قابل تقسیم اند. اغراض شخصی مایه هرج و مرج نظام اخلاقی می شوند. اغراض نوعی می توانند پشتوانه اخلاق باشند، ولی چون تحسین و تقبیح مربوط به ذات عمل نیست، نمی توان این نظریه را جزء حسن و قبح ذاتی شمرد، بلکه بهتر است آن را حسن و قبح عقلایی یا عقلی غیر ذاتی نامید. منظور از غایت مطلوب، قرب و بعد الهی است که لازمه آن نیت است تا کمال و معنویت تحقق یابد. تعریف «کمال و نقص نفسانی» در حقیقت به همان نظریه «سازگاری با طبع والا» باز می گردد. از «تفسیر حسن و قبح به مدح و ذم» که تنها وصف فعل اختیاری انسان است، تعبیرهای گوناگونی ارایه شده است که عبارتند از: «درستی مدح و ذم»، «حکم به مدح و ذم»، «شایسته مدح و ذم بودن»، «خود مدح و ذم» و «بناء عقلا بر مدح و ذم». کشش ها یا دوری جویی های فطری نیز به همان نظریه «سازگاری با طبع والا» بازمی گردند.در تعریف حسن و قبح باید ملاکهایی که کاربرد کلامی و تا حد امکان اخلاقی دارند، مانند سازگاری با طبع والای انسانی، مایه کمال و نقص نفسانی، کششهای فطری و مصالح و اغراض نوعی مورد توجه باشند.