حقوق بشر با پیشینه ای که در ادیان، نظریه های فلسفی، تمدن ها و فرهنگ های گوناگون دارد، پس از جنگ جهانی دوم و پی ریزی نظم جهانی نو، پا به عرصه هنجارسازی بین المللی نهاد و از آن هنگام، با عبور از مراحل مختلف و رویارویی با چالش های متعدد، در دو سپهر نظر و عمل، از کانونی ترین گفتمان ها در حوزه های گوناگون چون فلسفه و به ویژه فلسفه اخلاق و فلسفه دین، حقوق، نظریه سیاسی، جامعه شناسی و کلام از یک سو و سیاست و دیپلماسی بین الملل، از سوی دیگر بوده است. هر یک از برداشت های رایج در باب حقوق بشر به لحاظ فرهنگی و اخلاقی به سنت فلسفی و فرهنگی جوامع مختلف بستگی دارد. نقشی که گذشتگان در به وجود آمدن حقوق بشر فعلی داشته اند برای هیچ فردی پوشیده نیست. امروزه به روش تازه ای این حقوق اجرا می شود و شبکه ای از نهادهای (ملی، منطقه ای و بین المللی) در کنار اشخاص و فعالان عرصه اجتماعی، به ترویج، حمایت و نظارت بر اجرای حقوق بشر اشتغال یافته اند ولی چنانکه معلوم و مشخص است در گذشته این حقوق مورد ملاحظه بوده، ولی به شیوه ابتدایی مورد توجه و امعان نظر بوده است. از این منظر سعی خواهد شد بیان گردد که چگونه، فلاسفه، ادیان و تمدن ها و فرهنگ های مختلف با نگاه خود حقوق بشر را تعریف و تبیین می کنند. و در این مقاله استدلال این خواهد بود که فرهنگ ها و مولفه های درون فرهنگی با برداشتی کاملا متفاوت، اما با اعتبار یکسان به حقوق بشر نگاه می کنند.