امروزه، استراتژی به عنوان یک ابزار علمی برای گره گشایی از مشکلات علمی تلقی می شود. بنابراین، استراتژیست ها و مراکز مطالعات و تحقیقات استراتژیک، جایگاه برجسته و در خور توجهی در جهان پرآشوب کنونی یافته اند. به گونه ای که گفته می شود، استراتژیها مسوول موفقیت یا شکست یک سازمان هستند. زیرا آنان سه مسوولیت عمده بر عهده دارند. «ایجاد یک بستر برای تغییر، ایجاد تعهد و احساس مالکیت و ایجاد توازن بین ثبات و نوآوری» (دیوید، (31,1380
اما مشکل اینجاست که مطالعات استراتژیک، طیف گسترده ای از مسایل و موضوعات نظامی، امنیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در بر می گیرد. به عبارت دیگر، مطالعات استراتژیک یک حوزه میان رشته ای به شمار می رود که دست کم دو یا چند رشته را در آن واحد شامل می گردد. بنابراین، صاحب نظران استراتژی و پژوهشگران حوزه استراتژیک بایستی در روش شناسی تحقیقات میان رشته ای تبحر داشته باشند. با این همه، تمرکز اصلی مطالعات استراتژیک در رشته های علوم نظامی، علوم سیاسی، روابط بین الملل، اقتصاد سیاسی، مطالعات امنیتی، جامعه شناسی، روانشناسی و به طور کلی، علوم انسانی است. با این حال، نقش ابزارهای نوین فناوری در عرصه های نظامی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز بایستی ملاحظه شود. از این رو، مطالعات استراتژیک مستلزم دیدگاهی کلان و آینده نگر است و جزئی نگری و روزمرگی نه تنها جایگاهی در آن ندارد، بلکه آفت این حوزه تلقی می گردد. البته این گستردگی مفهومی نباید به معنای بی مرزی تلقی شود. به عبارت دیگر، مطالعات استراتژیک به رغم گستردگی مفهومی و تنوع ابزاری و تداخل رشته ای، خود دارای حد و مرز و حدود مشخص و قلمرو متمایزی می باشد- که این مقدمه درصدد تبیین آن است. در واقع، در این نوشتار مقدماتی، باید موضوع بحث تحدید و حوزه مطالعه و بحث تدقیق شود تا صرفا در چارچوب مرزبندی مشخصی به ادامه تحقیق پرداخت.
کارفرما: معاونت پژوهش و فناوری جهاد دانشگاهی