جغرافیا در بین معارف بشری از جایگاه ویژه ای برخوردار است. پرداختن هم افزا (سینرژیک) به مقولاتی هم پیوند، همچون نحوه استقرار، مکان، کنش متقابل انسان- محیط، حرکت و منطقه.. ویژگی خاص موضوعی این دانش را رقم زده است. در اصل، سده 19 میلادی- بلحاظ زمانی- نقطه عطف علمیت جغرافیا به شمار می آید. در این زمان بود که علوم طبیعی و فلسفه بوجهی یکپارچه در هم تنیدند و همزمان جغرافیا نیز کوشید به قانونمندیهای محیطی- انسانی پای بندی نشان دهد. در پی آن، در میانه سده بیستم، یک پای جغرافیا در قانونمندیهای علوم اجتماعی و پای دیگر آن در قوانین علوم طبیعی قرار گرفت. پس از این پای بندی بود که جغرافیا به عرصه های تازه ای راه یافت و جغرافیای کاربردی، به مثابه «کاربرد دانش و مهارتهای جغرافیایی در حل و تعدیل مسایل اجتماعی، اقتصادی و محیطی» (پاسیون، 2004، 25)، پا به عرصه نهاد. از آن زمان به این سو، جغرافیدانان در عرصه های کاملا متفاوتی به پژوهش و اندیشه ورزی پرداخته اند: از مباحث محض فضا و تولید فضا تا برنامه ریزی فضایی، و از واکاوی مسائل شهری و پیراشهری و روستایی تا برنامه ریزی شهری و منطقه ای و همچنین در عرصه سیاست و سیاستگزاری در عرصه های عمومی و پیشبرد راهبردهای دیپلماتیک.