دکارت نفس را مجرد می داند؛ زیرا صفت ذاتی آن فکر است و فکر، غیرمادی است. تکیه دیگر او بر عدم توقف وجودی نفس بر جسم و جسمانیات است و اینکه هیچ گونه امتدادی در آن راه ندارد. اما از نظر وی، نفس از اول مجرد بوده است. ملاصدرا نفس را جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا می داند؛ زیرا نفس برای وجود در این عالم نیازمند استعداد مادی است و می تواند با حرکت جوهری خود تکامل یافته، مراتب تجرد را تا برترین مرتبه بپیماید و این گونه، مشکل دوگانگی و ارتباط نفس و بدن را حل می کند. میان دیدگاه ها این دو فیلسوف، چه اشتراک ها و اختلاف هایی وجود دارد؟ نظر هر یک در بیان نحوه تجرد نفس و ارتباط آن با بدن چگونه است؟ در مسائلی همچون اصل تجرد نفس، توجه به ادراک و شهود در دریافت حقیقت آن اشتراک و در اموری چون نحوه وجود نفس، چگونگی تجرد آن و تمایز یا یگانگی نفس و بدن اختلاف هایی قابل بررسی می باشند.