میراث صوفیانه سنایی تنها عشق و دیگر هیچ، نیست. دفتر اشعار او پر است از موضوعات گوناگون سیاسی، اجتماعی، جامعه شناختی و تاملات روانشناختی. سنایی از آنجا که در متن اجتماع است و با اقشار مختلف مردم از هر صنف و گروه و دین و آیین سر و کار دارد، بسیاری از مسایل را می بیند و نسبت به آن حساسیت دارد. حرص، طمع و مال اندوزی در تعالیم او جایی ندارد و سنایی تمام آدمیان را از «جمع ثروت» و تنها به دنیا دل سپردن بر حذر می دارد. او افقی وسیع تر به نام خدمت و شفقت بر خلق، پیش روی آدمیان می گشاید و انسان را از «حیوانیت صرف» پرهیز می دهد. علم و معرفت گر چه در دل و ذهن صوفیانه او جایگاهی بس شگرف و ارزشمند دارد، اما سنایی استفاده ابزاری از علم را می نکوهد و آدمیان را از آن برحذر می دارد. علم باید انسان را از جهل و نادانی برهاند و زمینه عمل صالح در انسان و جامعه انسانی را فراهم آورد. اگر علم جز این راه، راهی دیگر بسپرد، باید گفت: «چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا». دیوان سنایی انباشته از تجربیات دین و دنیاست. با این حال سنایی از این دفتر «چیزی جز دل اسپید همچون برف» نمی طلبد. اذبح النفس والا فلا تشتغل بترهات الصوفیه.