هدف از انجام این پژوهش مطالعه و تحقیق بروی استدلالهای به کاررفته در آیات تحدی بر اساس چارچوب معرفی شده داگلاس والتون (2008) است. در این پژوهش استدلال های آیات تحدی را با استدلال های پیشنهادی والتون(2008) مقایسه، و سپس به بررسی نتایج حاصل از آن پرداختهایم. والتون در حوزه فلسفه به بررسی انواع استدلالهای مورد استفاده در بافتهای مختلف پرداخته است و شاکلههایی برای هرکدام از این استدلالها طرح ریزی کرده است. قصد ما بررسی استدلال در بافت قرآنی و به ویژه استدلال مستتر در آیات تحدی است. ازآنجایی که به باور مسلمانان بهترین استدلال برای انسان ها از جانب خداوند مطرح می شود بررسی استدلال های قرآن و به طور خاص آیات تحدی به عنوان یکی از راه های اقناع منطقی انسان و مقایسه با انواعی که توسط انسان ها مطرح می شود ضروری به نظر می رسد. نتایج این بررسی می تواند بیانگر نوعی نگاه روان شناختی از روحیات و منطق انسان باشد که علم خداوند به آن احاطه دارد و به انسان شناسی عمیق تر و صحیح تر بیانجامد. میدانیم که خداوند در قرآن در پنج آیه به همانند طلبی سخنی مانند قرآن پرداخته است و از مشرکان خواسته است که اگر ادعا دارید که این قرآن سخن بشری (و گفتهی شخص پیامبر) است پس مانند آن را بیاورید. به این گونه آیات تحدی گفته میشود. به نظر میرسد این نوع استدلال نوعی منحصربه فرد از انواع استدلال ها باشد که با توجه به معنای اصطلاحی آن در چارچوب والتون جای نداشته باشد. در این پژوهش پس از بررسی آیات مربوط به تحدی و مقایسه آن ها با هرکدام از طرحوارههای والتون به این نتیجه رسیدیم که استدلال به کاررفته در تحدی با هیچ یک از شصت مورد طرحوارهی استدلال معرفی شده توسط والتون مطابقت نداشته است و بنابراین آن را به عنوان استدلالی با طرحوارهی جدید به این مدل معرفی کردیم.