چنان که بسیار گفته اند، «نقد اخلاقی هنر» دیرپاترین مبحث در فلسفه هنر بوده است؛ اما در این مبحث دراز دامان دو مساله عمده را باید از هم تمیز داد: نخست امکان نقد اخلاقی آثار هنری است، و دیگری ربط چنین نقدی به ارزش زیبایی شناختی آثار هنری. به عبارت دیگر، مساله اول این است که آیا می توانیم (یعنی معقول هست که) از منظر اخلاق به نقد اخلاقی آثار هنری دست یازیم یا نه، حال آن که مساله دوم عبارت از این است که آیا نقد اخلاقی اثر هنری ربطی به نقد زیبایی شناختی آن دارد یا نه. موضوع این جستار، اما، تنها مساله نخست است. برای تحقق این امر، نخست استدلال های مخالفان امکان نقد اخلاقی هنر را به سه دسته وجودشناختی، معرفت شناختی، و روش شناختی تقسیم کردیم و، آن گاه، کوشیدیم با گردآوردن موافقان امکان چنین نقدی، از اخلاق گرایان ریشه نگر گرفته تا خودآیینی گرایان معتدل و حتی «اخلاق ستیزان»، در مقام پاسخگویی بربیاییم و نشان دهیم که می توان به نحوی موجه به نقد اخلاقی آثار هنری پرداخت.