ویتگنشتاین نظریه ی بازی های زبانی را بر اساس فعالیت های روزانه ی مردم ارائه کرد و تام استوپارد در سال 1980، دو نمایشنامه ی هملت داگ، مکبث کاهوت را-که همراه با یکدیگر اجرا می شوند-بر پایه ی این نظریه نگاشت. وی در هملت داگ مخاطبان را در معرض زبانی جدید به نام داگ قرار می دهد که شامل واژه های انگلیسی است اما معانی این واژه ها کاملا متفاوت اند. در نمایشنامه ی نخست، زبان داگ بر اساس نظریه ی کارکرد معنای لودویگ ویتگنشتاین عرضه می شود تا در نمایشنامه ی دوم، مخاطب با مطابقت دادن شخصیت ستمگر مکبث با شخصیت بازرس، به درکی زبانی دست یابد. بازیگران اجرای مکبث را با زبان داگ ادامه می دهند که پس از اجرای هملت داگ برای مخاطب قابل درک است. استوپارد نشان می دهد که چیزی به نام زبان شخصی وجود ندارد و تنها ابزاری که می تواند در برابر قدرت پیروز شود، زبان است. در پژوهش حاضر اثبات می شود که مخاطب، معانی واژه ها را با کارکرد آن ها درک می کند و می آموزد و می توان با کمک نمایشنامه، زبان های بیگانه را به مخاطبان آموخت. در این مقاله با هدف بررسی شیوه ی فراگیری زبان به واسطه ی درام، شیوه ی آفرینش زبان داگ و عرضه ی آن، براساس تکرار دیالوگ ها، تحلیل و بررسی شده است. گرداوری اطلاعات به روش کتابخانه ای بوده است.