این مقاله، تاملی در مفهوم مقتضای حال در علم معانی، تبیین گستره آن نزد بلاغیون متقدم و بررسی نظرهای بلاغت پژوهان جدید درباره گستردگی یا محدودیت مفهوم حال است. هدف از این بررسی، پرداختن به پرسش هایی است که ضمن ایجاد زمینه تعامل میان اندیشه های زبان شناختی بلاغیون متقدم و جدید در توجه به عناصر فرامتنی، رویکرد متفاوت علم معانی را در پرداختن به این عناصر مورد توجه قرار می دهد؛ پرسش هایی مانند اینکه «حال» در علم معانی شامل چه عناصری است و آیا امکان مقایسه میان «مقتضای حال» و رویکردهای کاربردشناختی در زبان وجود دارد؟ روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی است و پس از بیان نظرهای بلاغیون متقدم و جدید درباره مقتضای حال به این نتیجه می رسد که رویکرد متفاوت بلاغیون در توجه به عناصر فرامتنی سخن، به دو دلیل توجه به حال پیش از ایراد سخن و کارکرد بلاغی و زیباشناسی آن در علم معانی است.