جهانی شدن به معنای فشردگی جهان و افزایش آگاهی از آن مانند یک کل است که در نتیجه درهم تنیدگی و وابستگی متقابل میان نظام های سیاسی به واسطه تجارت بین المللی و رسانه های فراملیتی به وجود آمده است. از سوی دیگر جهانی شدن به عنوان گسترش الگوی نوسازی فرهنگی به شیوه غربی و بخشی از توسعه مصرف گرایی اقتصاد سرمایه داری جهانی قلمداد می شود. در تقابل میان «جهانی شدن» و «جهانی سازی»، مفهوم «هنر جهانی» با پرسش هایی متعدد مواجه است. در مقاله حاضر به این پرسش پرداخته شد که زمینه های اجتماعی پیدایش، اوج و افول جریان های «هنر جهانی» چه بوده است؟ به این منظور تفاوت های چهار جریان هنر جهانی با عنوان «هنر جهان شمول» (universal art)، «هنر جهان» یا هنر میراث جهانی بشر (world art)، «هنر بین المللی» (international art) و «هنر جهانی» (global art) مورد مطالعه قرار گرفت. مطالعه روند شناسانه پاردایم های هنر جهانی نشان داد که این جریان ها متاثر از چه زمینه های فکری پدید آمدند و چه پیامدهایی برای هنر داشتند. با تمایز میان چهار جریان هنر جهانی به درستی می توان ابعاد این پدیده را در عصر رسانه های فرامرزی مورد ارزیابی قرار داد و امکانات و مقدورات آن را در گستره جهانی شدن شناخت. یافته های مقاله حاضر بر این امر تاکید دارد که ظهور رسانه های جهانی همچون اینترنت عرصه تازه ای برای ارائه هنرهای سنتی و بومی در جهان است. این بار یک اثر بومی برای جهانی شدن بهای گزاف دوری از سنتی بودن و پیوستن به انتزاع گرایی مطلق در فرم را نمی پردازد، یا زیر سلطه قواعد بازار بین المللی هنر که توسط خانه های حراج تحمیل می شود قرار نمی گیرد، بلکه می تواند با حفظ هویت و یکپارچگی معنایی، خود را به جهان عرضه کند. این فرصت تاریخی تازه ای برای جهانی کردن هنر ایران خواهد بود.