مقصود از فلسفه شهودی در این مقاله، نظامی هستی شناختی بر پایه روش عقلی – استدلالی است که یافته های شهودی در تعین بخشی به آن نقشی قابل توجه دارد، یعنی مابعدالطبیعه ای که در عین پایبندی به برهان عقلی در تصدیق و تکذیب گزاره های خود، از یافته های شهودی در شکل دهی به آموزه های خود بهره مند می شود.در برابر کسانی که فلسفه شهودی را ترکیبی متناقض و در نتیجه امری ناممکن می شمارند، کوشیده ایم با برشماری انحا گوناگون بهره مندی فیلسوف از یافته های شهودی خود یا دیگران (از قبیل: تعیین سمت و سوی پژوهش، گشودن افق های جدید، طرح مسایل جدید، کمک در ظهور فرضیه فلسفی، و ...) که همگی بیرون از حوزه داوری و سنجش درستی و نادرستی گزاره های فلسفی است، نشان دهیم که شهود می تواند تاثیر قابل توجهی بر یک نظام هستی شناختی بنهد، بی آنکه به تعقلی بودن آن – یعنی پایبندی روش شناختی به استدلال عقلی در مقام داوری گزاره های خود – آسیبی وارد آورد.همچنین با نشان دادن نمونه هایی از انحا یاد شده تاثیرگذاری شهود در حکمت اشراق سهروردی و به ویژه حکمت متعالیه ملاصدرا، این دو نظام فلسفی نمونه های تحقق یافته ای از فلسفه شهودی به شمار آمده اند. در طی مقاله، وجوه برتری فلسفه شهودی بر فلسفه بحثی صرف، که بی بهره از یافته های شهودی است، نیز معلوم می گردد.