اصطلاح دیالکتیک دارای ریشه یونانی است و از قدمتی تقریبا به اندازه خود فلسفه برخوردار است. این واژه در طول تاریخ نزد اکثر فلاسفه مطرح بوده و بموازات تفاوت دیدگاه های آنها، از لحاظ معنایی دچار تحول گردیده است. نوشتار حاضر درصدد است تفسیر هایدگر از معنای آن نزد افلاطون را گزارش نماید و به بررسی و ارزیابی تفسیر او بپردازد.نوع تفسیر هایدگر از دیالکتیک افلاطون متفاوت از تفسیرهای متداولی است که نزد اکثر مفسران بچشم می خورد. وی در ضمن تفسیر فلاسفه پیش از خود، از در گفتگو با آنها در می آید و بر این عقیده است که در این گفتگو جانب انصاف را نگه داشته و در عین اینکه از طریق شیوه نگارش و چیدمان بخصوص مطالب به آنها تازگی و جذابیت میبخشد، در عین حال به متن مورد تفسیر نیز وفادار است. در حقیقت هایدگر در ضمن تفسیر و گفتگو با فلاسفه (بخصوص افلاطون و ارسطو) درصدد است از آنها آشنایی زدایی کرده و تصویری نو و بی بدیل ترسیم نماید. در نوشتار حاضر میزان وفاداری هایدگر به اندیشه فیلسوف مورد تفسیرش (در اینجا افلاطون) ارزیابی شده و ضمن تماشای دیالکتیک افلاطون در پرتو اندیشه هایدگر به بررسی و بازبینی این نگرش خاص هایدگر پرداخته می شود.