ظهور عقلانیت جدید و برآمدن تمدن از آن خود کننده آن، از تاثیرگذارترین پدیده های تاریخ بشری است. متعاقبا برخورد این تمدن با عالم تاریخی ما نیز مهم ترین مساله معاصر ماست. متفکران ایرانی از پیش از انقلاب مشروطه تاکنون هر یک از نظرگاه خود به مساله «سنت و تجدد» اندیشیده و صورت بندی خاص خود را ارائه داده اند. این متفکران در طیفی وسیع، که از مخالفان سنت و مدافعان تجدد تا مدافعان سنت و مخالفان تجدد و نیز «وحدت اندیشان» را شامل می شود، قرار می گیرند. یکی از پیشگامان روشنفکران مخالف با تقلید تمام از غرب و مدافع احیای هویت ملی، سیدفخرالدین شادمان است. وی پیش از روشنفکران مهم دهه چهل شمسی، نظیر جلال آل احمد و علی شریعتی، ضمن فهم اجتناب ناپذیری مدرنیته و هشدار نسبت به انفعال و رویگردانی از آن، به نقد تجددگرایی مطلق (به تعبیر نسل بعدی: غرب زدگی) می پردازد و از ضرورت حفظ هویت ملی و سرمایه های تاریخی ایران سخن می گوید. همین فضل تقدم اوست که پژوهش بر اندیشه او را ضروری می سازد. این مقاله درصدد است تا برپایه برداشتی اسپریگنزی از اندیشه سیاسی و نگاهی اسکینری به «مساله روش»، با تحلیل مهم ترین آثار شادمان، به سوال چگونگی مواجهه شادمان با مدرنیته بپردازد و درک وی از مشکله «سنت و تجدد» را تبیین کند و سپس به ارزیابی انتقادی آن بپردازد و بصیرت های نهفته در آن و نیز محدودیت هایش را آشکار سازد.