در رمانهای رئالیستی با شخصیتهایی روبه رو می شویم که به اصول و ارزشهای راستین پایبندند. گئورگ لوکاچ، که با تکیه بر نظر انگلس ادبیات رئالیستی را نمونه راستین و شالوده و سنگ بنای ادبیات می داند و لوسین گلدمن، که هر اثر سازگار با رئالیسم را اثری ارزشمند به شمار می آورد، این قهرمانانِ به اصطلاح پروبلماتیک را افرادی بی آینده و معترض معرفی می کنند که ساز مخالف می زنند و در جهانی رو به زوال و پر از تباهی، جویای ارزشهای انسانی حقیقی هستند و می کوشند ارزشهای مدرن را تغییر دهند و اصالت سابق را به آنها بازگردانند. از طرفی به باور گلدمن بین وضعیت ارزشهای اصیل در رمان و وضعیت ارزشهای مصرفی در بازار مشابهتی دقیق وجود دارد: هردو، ارزشهایی ضمنی به حساب می آیند، چون زیرمجموعة ارزش مبادله ای هستند. قهرمانی که می کوشد در جهانی که ارزشهای اصیل دست نایافتنی اند، در پی این ارزشها باشد، توهماتی پیدا می کند که منجر به نابودی اش خواهدشد. قمارباز داستایِفسکی مثال واضحی از جایگاه پول به عنوان معیاری برای ارزش درادبیات است. در مقالة حاضر برآنیم تا روشن سازیم چگونه قهرمانان پروبلماتیک این اثر، به سان خریداران و فروشندگانی خودآزار و دیگرآزار، از ارزشهای اصیل و راستین دور و به دنبال این ابژة فتیشیستی روان می شوند و پول به مرکز توجه و وسواس آنها بدل می گردد.