بینامتنی ارتباط میان گفته های ادبی را نمایان می سازد و با کمک آن، می توان به مقایسۀ داستان کوتاه «سه قطره خون» اثر صادق هدایت و قطعه شعری به نام «سه قطره خون روی برف» در پرسوال یا داستان گراآل اثر کرتین دوتروا پرداخت. داستان هدایت در تیمارستان شروع می شود، خون قناری یا گربه ای که قناری را گرفته است، به زمین می ریزد و دختری که به راوی نظر دارد با مرد دیگری (عباس) می رود. داستان در خانۀ سیاوش به پایان می رسد، خون گربه ای دیگر ریخته می شود و دختری که نامزد راوی است با سیاوش می رود.
داستان پرسوال، از محلی کم درخت در جنگل آغاز می شود، شاهینی خون غازی را بر زمین می ریزد. غاز دوباره به پرواز در می آید، ولی پرسوال مدتی طولانی به سه قطره خون روی برف خیره می شود و به یاد چهرۀ گلگون دلدار خود می افتد. سپس با رسیدن گوون و بردن پرسوال نزد شاه آرتور، داستان پایان می یابد.