«سیاست» در اصطلاح بمعنای مدیریت و اداره مدبرانه جامعه است که در اشکال گوناگون ظهور و بروز پیدا کرده است. برخی از این اشکال به معنای واقعی سیاست نزدیکند و برخی از آنها بدور از حقیقت سیاست هستند. بهترین الگو و نظام سیاسی، الگویی است که جامعترین برنامه و قانون را داشته باشد بنحوی که سعادت همه جانبه انسان را فراهم آورد. بهمین دلیل الگوها و نظام های برآمده از مصلحت سنجی های بشری، از آنجا که بشر توان احاطه بر همه چیز را ندارد، ناقص بوده و پیاپی منسوخ شده اند. بنابرین، الگوی احسن سیاسی، نظامی است که از مبدئی ماورای انسان (خداوند) ترسیم شده و بوسیله پیامبرانش برای بشر تشریح و تشریع شده است.سیر تاریخی نظام های سیاسی الهی به دو دوره جامع تقسیم می شود: «دوره نبوت»: که عبارتست از دوره حضور پیامبران و «دوره» ولایت: که عبارتست از دوره حاکمیت وارثان و نمایندگان پیامبران. در اغلب مکاتب و آثار شخصیت های فلسفی نیز به این ادوار، ضرورت و شاخصه های هر یک اشاره شده است. در حوزه فلسفه اسلامی نیز گاه بصراحت و گاه بتلویح نظام سازی سیاسی مدنظر حکما بوده است. حکمت متعالیه بعنوان وضع مجامع مکاتب حکمی - فلسفی سنت اسلامی، گرچه بدلایل متعدد خود را از پرداختن صریح و تفصیلی به مباحث سیاسی بینیاز میدانست اما بضرورت مقال، در لابلای بسیاری مباحث دیگر به این مهم پرداخته است.دیدگاه سیاسی ملاصدرا گرچه در بنیان به دیدگاه فارابی و ابن سینا شباهت دارد اما بسبب برخورداری از مبانی اختصاصی حکمت متعالیه، به واقع فلسفی نزدیکتر شده است. منظور ملاصدرا از «مدینه فاضله»جامعه در سطح ملی، از «امت فاضله» جوامع منطقه ای، و از «معموره ارض» جامعه جهانی است. بر این اساس، دیدگاه وی به آموزه «امت واحده» اسلامی نزدیک است. حاکم این جامعه سالک واصلی است که سفر سوم سلوک را هم پیموده و بمیان خلق الله برگشته است.نگارنده معتقد است علاوه بر دو روش مرسوم در آثار ملاصدرا برای اثبات ضرورت فلسفی سیاست و شاخصه های حاکم الهی، برهانی وجود شناختی هم می توان بر آن ارائه داد که در این مقاله با چند تقریر مختلف ارائه شده است.