رنسانس، جنبش نوزایش هنری، اندیشگی و علمی در سده ی چهاردهم میلادی، در شمال ایتالیا آغازید. رنسانس هنر غربی را در همه زمینه ها از ریشه دگرگون ساخت و فراتر از آن، بر شیوه ی نگرش به انسان و طبیعت و رابطه با خداوند تاثیری ژرف نهاد و راه یکی از شگرف ترین پدیده های تاریخ بشری یعنی مدرنیته را گشود. دوران رنسانس (قرن های 14 و 15) را آغاز ظهور اومانیسم جدید در فرهنگ غرب می دانند. اصولاً رنسانس خود پدیده ای اومانیستی است. دو چیز دوران رنسانس را از دوره هاى قبل از خودش متمایز مى کند: کشف جهان وکشف انسان. اول، میل به کشف جهان، میل به کشف عالمى است که از نظر نجومى بسیار بزرگتر از محدوده قابل مشاهده ماست. دوم، کشف عظمت هاى انسان و بازگشت به کرامت انسانى نیز از نشانه هاى بارز این دوره است؛ انسان رنسانس، از حیث فردى ، داراى کرامتى است که نمى توان مانند کودک با او رفتار کرد. بنابراین تمام چیزهاى اطراف او، از روابط خانوادگى گرفته تا رابطه با بالا دست و زیر دست، تغییر مى کند. در اندیشه غرب بعد از قرون وسطی و در دوران رنسانس شاهد تحولات فراوانی هستیم. در این اندیشه افسار گسیخته غرب زده، انسان بر جایگاه خدا تکیه زده و خواسته های او محوریت پیدا نموده، همه باید مطیع خواسته های انسان باشند. در این مقاله بر آن هستیم که یک تعریف روشنی از رنسانس و اومانیسم، بیان شود و تاثیراتی که دوران رنسانس در اومانیسم و انسان محوری گذاشته است، نیز بررسی و به آن پرداخته شود. ضمنا نظرات دانشمندان مسلمان، راجع به این مساله تحلیل شود.