این واقعیت که سیاست عملی تابعی از مفاهیم و نظریه هاست، تحلیلگران را بدان وا می دارد که در مقام شناخت و تجویز الگوهای مدیریتی، نسبت به درک معانی و ملاحظات اجرایی ناشی از ماهیت مفاهیم، اهتمام ویژه ای داشته باشند؛ از جمله این مفاهیم بنیادین که در حوزه فلسفه سیاسی معاصر بدان توجهی خاص شده است، می توان به «مصلحت» اشاره داشت.طرح مفهومی و نظری «مصلحت» در میراث فکری ایرانی، از جمله مزایایی است که پرسش از «چیستی» و «کاربرد عملی» مصلحت در اندیشه ایرانی را توجیه می کند. افزون بر اینکه بومی بودن این چارچوب تحلیلی و حضور عناصر هنجاری در آن، دلیل دیگری است که ضرورت طرح این پرسش را مشخص می کند.به منظور پاسخ به این پرسش، نویسنده نخست، و به اجمال، حوزه های اصلی اندیشه سیاسی در ایران را بررسی کرده و بر اساس آن، در هر حوزه، به شناخت معنا و شناسایی اصول کاربردی مصلحت در عرصه حکومتی، اهتمام ورزیده است. نتیجه آنکه تصویری نسبتا جامع از مصلحت ارایه شده که قابلیت عرصه در عرصه فلسفه سیاسی مدرن را داراست.