هدف اصلی این تحقیق بررسی رابطه فرهنگ سازمانی با استراتژی مدیریت دانش در شرکت نفت پارس (سهامی عام) است. بدین منظور، از مدل دنیسون استفاده شده است. این مدل دارای چهار بعد اصلی انطباق پذیری، درگیرشدن در کار، رسالت و سازگاری می باشد. برای ارزیابی هر بعد اصلی سه شاخص تعریف شده است و خلق و انتقال دانش به عنوان مولفه های استراتژی مدیریت دانش در نظر گرفته شده اند. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه مدیران عالی، میانی، عملیاتی و اعضای هیات مدیره شرکت نفت پارس می باشند که تعداد این افراد 53 نفر بوده است. بنابراین حجم نمونه تحقیق حاضر بر اساس جدول مورگان 45 نفر می باشد. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسش نامه می باشد که پایایی مربوط به ابزار سنجش با آلفای کرونباخ 94% محاسبه شد و روایی آن به شیوه قضاوتی مورد تایید قرار گرفت. در این تحقیق از آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن برای آزمون فرضیه ها استفاده شده است. تحلیل داده ها نشان داد که بین چهار بعد فرهنگ سازمانی با استراتژی مدیریت دانش در سازمان فوق الذکر رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نتایج حاصل از رتبه بندی عوامل تاثیرگذار بر استراتژی مدیریت دانش، با استفاده از آزمون فریدمن نشان دهنده این است که ترتیب اولویت و اهمیت مولفه های فرهنگ سازمانی بر اساس میزان تاثیری که بر استراتژی مدیریت دانش (خلق و انتقال دانش) می گذارند، به ترتیب شاخص های فرهنگ مشارکت، فرهنگ انطباق، فرهنگ سازگاری و فرهنگ رسالت می باشند.