این شماره از مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران به طور ویژه به موضوع اختلالات دوقطبی (BD) اختصاص یافته است. در سال های اخیر، توجه محققان حوزه اختلالات خلقی بیش از پیش به BD معطوف شده است. بر پایه روش های جدیدتر تشخیصی و متدولوژی های پیشرفته تر امروزی، شیوع BD بیش از گذشته نشان داده می شود، بر تشخیص و شروع درمان هرچه زودتر آن تاکید می شود و تبعات بالینی عدم تشخیص آن وخیم گزارش می گردد. از طرفی هر از چندی داروی جدیدی به عنوان تثبیت کننده خلق مطرح می گردد. با این حال، مطالعه امین اسماعیلی و سردارپور گودرزی (1388) که در این شماره مجله چاپ شده، نشان داده است که از سال 1347 تا کنون، سهم مقالات مرتبط با BD در میان مقالات ایرانی با موضوع اختلال خلقی، تنها 75 مقاله از کل 973 مقاله بوده است. همین مطالعه نشان می دهد که مجموع مقالات ایرانی کل حوزه اختلالات خلقی که به روش هم گروهی انجام شده هشت مورد، و مقالات مرور نظام مند و متاآنالیز تنها دو مورد بوده است. در چنین شرایطی جای خوش وقتی است که در این شماره مجله، نتایج پژوهشی ارایه می گردد که در بیمارستان روزبه بر پایه روش هم گروهی به پیگیری بیماران BD پرداخته است (امینی، علی مددی، نجاتی صفا، شریفی و احمدی ابهری، 1388؛ امینی، شریفی و همکاران، 1388). با توجه به فقر مطالعات طولی در ایران و مشکل بودن اجرای چنین پژوهش هایی با امکانات موجود، بهره گیری از تجربه این محققان برای سایر پژوهشگرانی که قصد اجرای این نوع مطالعات را دارند، با ارزش خواهد بود. شکل دیگری از مطالعات مورد نیاز در این حوزه که به نوعی پیش نیاز سایر مطالعات به حساب می آیند، آماده سازی، تطبیق و بررسی ویژگی های روان سنجی ابزارهای اندازه گیری برای به کارگیری در نمونه های ایرانی است. در سال های اخیر مقاله هایی در ارتباط با اعتباریابی نسخه فارسی چند ابزار پژوهشی مرتبط با اختلالات خلقی (مانند امینی و همکاران، 1385؛ برکتین، توکلی، مولوی، معروفی و صالحی، 1386؛ شعبانی و همکاران ، 2009؛ شریفی و همکاران، 2009) به چاپ رسیده اند و هنوز نیاز به چنین پژوهش هایی باقی است. یکی از مقاله های این شماره، مربوط به پژوهش برکتین و همکاران (1388) است که به کمک یکی از همین ابزارها که برای سرند اختلال دوقطبی به کار می رود (پرسش نامه اختلال خلقی) و در سال های اخیر مطالعات زیادی با آن در کشورهای مختلف اجرا شده است، به بررسی فرضیه جدیدی در ارتباط با پیش بینی بروز BD پس از زایمان می پردازد. در این شماره، مقاله دشت بزرگی و همکاران (1388) نیز در جهت رفع نیاز در حیطه ای دیگر از پژوهش های موضوع اختلالات خلقی است. این مطالعه به ارزیابی اثربخشی آموزش روانی بر روی یک نمونه ایرانی مبتلا به اختلال خلقی می پردازد. هر چند اثربخشی این روش در کشورهای پیشرفته نشان داده شده و به ویژه دارای جایگاه منحصر به فردی در میان روش های درمان غیردارویی BD از نظر سطح شواهد اثربخشی است، به کارگیری آن در کشور ما به صورت مرسوم درنیامده و بی تردید جای خالی پژوهش های مرتبط، با توجه به ملاحظات فرهنگی، هم چنین نیاز به ارزیابی قابلیت اجرا و هزینه- اثرمندی و حتی ارتقای روش در جهت افزایش اثرمندی احساس می شود.