مجله دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه (بهبود)
سال:1387 | دوره:12 | شماره:1 (پیاپی 36) |تعداد مقالات:12

مقدمه: هر چند هنوز بهترین روش برای ایجاد بی دردی زایمان مورد توافق قرار نگرفته است، ولی باید روشی مدنظر قرار گیرد که مطلوب ترین کیفیت بی دردی را همراه با کم ترین عوارض داشته باشد و کم ترین مقدار دارو در آن مورد استفاده قرار گیرد. هدف از این مطالعه مقایسه تاثیر رمیفنتانیل در ایجاد بی دردی زایمان و مقایسه آن با مپریدین عضلانی و بررسی عوارض این دو روش در روند یک زایمان بدون مشکل می باشد. مواد و روش ها: 40 خانم حامله که برای زایمان به بیمارستان علی بن ابیطالب زاهدان مراجعه کرده بودند و دارای حاملگی یک قلو و نمای زایمانی ورتکس بودند، در شروع فاز فعال زایمان به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شده، گروه اول برای بی دردی زایمان 50 میلی گرم مپریدین عضلانی دریافت کردند و برای بی دردی گروه دوم رمیفنتانیل به میزان 0.5 mg/kg در هر 4 دقیقه تجویز شد. عوامل درجه بی دردی با استفاده از مقیاسvisual analog scale (VAS)  مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش آزمون های آماری من ویتنی، کای اسکویر و آزمون دقیق فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته ها: میانگین شدت درد در گروه رمیفنتانیل در دقیقه 60 و در طول مرحله اول زایمان بعد ازشروع بی دردی پایین تر بود (p=0.0001) و همچنین در مرحله دوم زایمان، بی دردی در گروه رمیفنتانیل بهتر بود (p=0.013) درصد بیماران در گروه رمیفنتانیل بی دردی را خوب تا عالی توصیف کردند، در صورتی که در گروه مپریدین 35 درصد بیماران بی دردی را خوب تا عالی توصیف کردند (p=0.0001). طولانی شدن مرحله اول زایمان در دو گروه نادر بود و اختلاف معنادار آماری نداشت. عوارضی مانند sedation، تهوع، استفراغ، دپرسیون تنفسی و کاهش غلظت اکسیژن شریانی در دو گروه نادر بود و تفاوت معناداری نداشت. همچنین تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر عوارض جنینی و روش زایمان وجود نداشت.نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که برای کنترل دردهای زایمانی، رمیفنتانیل بی دردی بهتری در مقایسه با مپریدین دارد، در حالی که عوارض مادری نادر بوده و پایش مطلوب سبب کاهش عوارض می گردد.

مقدمه: مطالعات نشان می دهد که حدود 90 درصد حوادث ناشی از کار به علت رفتارهای غیر ایمن و خطاهای انسان، روی می دهد و حتی با وجود محیط و شرایط ایمن ممکن است کارگران، قوانین را زیر پا گذاشته و به طور غیر ایمن عمل کنند. مهم ترین و اساسی ترین راه افزایش رفتارهای ایمن و کاهش رفتارهای غیر ایمن، آموزش کارگران در زمینه ایمنی و بهداشت کار می باشد. هدف از این مطالعه، تعیین میزان تاثیر آموزش ایمنی از طریق کاربرد تلفیق الگوی پرسید پروسید با نظریه های شناختی اجتماعی و یادگیری بزرگسالان بر ارتقای رفتارهای ایمن کارگران است.مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه تجربی از نوع RCT شاهددار است که در روی 191 نفر از کارگران شرکت های پیمانکاری مجتمع پتروشیمی رازی ماهشهر در دو گروه (گروه آزمون 96 نفر و گروه شاهد 95 نفر) انجام شده است. پس از روایی و پایایی پرسشنامه محقق ساخته و بر اساس بر اساس اطلاعات به دست آمده از مرحله پیش آزمون، مداخله آموزشی با استفاده از روش های مختلف انجام شد. دو ماه بعد از انجام مداخله، آزمون ثانویه انجام گرفت، سپس اطلاعات جمع آوری شده باتوجه به نوع متغیرها و نحوه توزیع آن ها در گروه ها با استفاده از آزمون های آماری پارامتریک (تی مستقل و تی زوج) و ناپارامتریک (کای اسکویر، ویلکاکسون و من ویتنی) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: پس از مداخله آموزشی، میانگین امتیازات آگاهی، نگرش و رفتارهای ایمن گروه آزمون به طور معناداری افزایش پیدا کرد (P<0.005)، در صورتی که این تغییرات در گروه شاهد معنادار نبود. همچنین نتایج نشان داد که پس از مداخله آموزشی، کاهش رفتارهای غیر ایمن در گروه آزمون معنادار می باشد (P=0.000)، در صورتی که در گروه شاهد این اختلاف معنادار نیست.بحث: نتایج تحقیق نشان می دهد که کاربرد تلفیق الگوی پرسید و پروسید با نظریه های شناختی اجتماعی و یادگیری بزرگسالان بر ارتقای رفتارهای ایمن کارگران مجتمع تتروشیمی رازی ماهشهر، مثبت و قابل قبول می باشد، بنابراین پیشنهاد می شود برای انجام برنامه های مداخله ای برای افزایش رفتارهای ایمن در صنایع مشابه مورد استفاده قرار گیرد.

مقدمه: سوء مصرف داروهای نیروزا به وسیله جوانان یکی از معضلات جوامع کنونی است که عوارض بهداشتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی غیر قابل جبرانی از خود به جا می گذارد. باتوجه به اهمیت موضوع و شیوع بالای سوء مصرف داروهای نیروزا در ایران و به خصوص کرمانشاه، این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش بر درصد سوء مصرف داروهای نیروزا در ورزشکاران بدنساز، انجام گردید.مواد و روش ها: جمعیت مورد مطالعه این پژوهش نیمه تجربی، ورزشکاران مرد عضو باشگاه های بدنسازی کرمانشاه بودند و حجم نمونه 360 نفر محاسبه شد. 600 نفر از ورزشکاران باشگاه های بدنسازی برای شرکت در مداخله آموزشی دعوت شدند. قبل از مداخله (369 نفر) و یک ماه پس از آن (312 نفر)، پرسشنامه هایی شامل: وضعیت جمعیت شناختی، استفاده یا عدم استفاده از مواد نیروزا و نوع ماده مصرفی، به وسیله ورزشکاران تکمیل گردید. به منظور تعیین تاثیر آموزش بر میزان کاهش مصرف مواد نیروزا، درصد استفاده کنندگان قبل و بعد از مداخله با هم مقایسه شد. داده ها با استفاده از آزمون مک نمار تجزیه و تحلیل گردیدند.یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که 74.5 درصد ورزشکاران کم تر از 25 سال سن داشتند. قبل از مداخله، 50.14 درصد و بعد از آن 33.44 درصد افراد مواد نیروزا استفاده می کردند. کاهش استفاده از مواد نیروزا در کل و در دو گروه زیردیپلم و دیپلم معنادار بود (P=0.000). قبل از آموزش، بیشتر افراد، بهترین راه کاهش مصرف داروهای نیروزا را «معرفی مواد مکمل سالم به ورزشکاران» عنوان نمودند، اما در مرحله دوم بهترین راه را «آموزش تغذیه صحیح» می دانستند.نتیجه گیری: اجرای برنامه های آموزشی می تواند استفاده از داروهای نیروزا را در حد چشم گیری کاهش دهد و این تاثیر در گروه های سنی پایین و افراد با تحصیلات کم، بیشتر است. از آن جا که بهترین راه پیشگیری از سوء استفاده از مواد نیروزا را آموزش تغذیه صحیح و معرفی مواد مکمل سالم می دانند، پیشنهاد می شود این نکته در دوره های آموزشی لحاظ گردد.

مقدمه: در سی سال گذشته آلودگی صوتی در جوامع شهری به سرعت افزایش یافته است، که موتورسیکلت ها یکی از منابع عمده تولید صدا هستند. هدف این مطالعه کاهش صدای اگزوز موتورسیکلت با استفاده از طراحی های مهندسی می باشد.مواد و روش ها: در این مطالعه پیش تجربی، شرایط فعلی صدای ناشی از اگزوز موتورسیکلت و متغیرهای فیزیکی گاز خروجی تعیین شد و بعد از طراحی نیز این متغیرها مورد اندازه گیری قرار گرفت. در این مطالعه از روش های JIS D 1616 و SAE J1287 برای اندازه گیری صدا و از روش های JIS B 8006 و JIS B 8007 به ترتیب برای اندازه گیری فشار و دمای گاز خروجی از اگزوز موتورسیکلت تیپ هوندا 125 استفاده شده است. برای اندازه گیری صدا، دما و فشار گاز خروجی به ترتیب از صداسنج مدل Cell 490، دماسنج جیوه ای معمولی، لوله پیتو و فشار سنج شیب دار استفاده شده است.یافته ها: در این موتورسیکلت تراز صدای ناشی از انباره صوتی فعلی در دور موتور طبیعی (3000 rpm) برابر  97.74 dBcبود و در انباره صوتی تیپ دو به94.54 dBc  تقلیل پیدا کرد. در این شرایط Insertion loss انباره صورتی فعلی در فرکانس 400-100 هرتز برابر با 10.94 db می باشد و با انجام طراحی مهندسی این پارامتر به  14.22 dbرسید.نتیجه گیری: برای کاهش صدای ناشی از موتورسیکلت به دلیل شرایط خاص گاز خروجی از موتور (دمای بالا، جریان پالسی و غیریکنواخت، آلودگی زیاد و ...) و همچنین وجود مقادیر زیادی از انرژی صوتی در فرکانس های پایین از انباره صوتی انعکاسی ساده استفاده شد.

مقدمه: در بیماران بتاتالاسمی ماژور رسوب زنجیره های جفت نشده هموگلوبین موجب آزاد شدن هم و آهن می شود که این امر منجر به تولِید گونه های واکنش پذیر اکسیژن می گردد. پیامد دریافت مکرر خون در این بیماران، برهم خوردن تعادل آنتی اکسیدان / پراکسیدان و آسیب سلولی می باشد. هدف از این تحقیق ارزیابی سطوح شاخص های آنتی اکسیدانی سرم در بیماران بتاتالاسمی ماژور و مینور در مقایسه با گروه های کنترل می باشد.مواد و روش ها: در این تحقیق مورد - شاهدی، بیماران بتاتالاسمی ماژور و افراد مینور (به ترتیب 16-2 سال و 46 - 29 سال؛ تعداد هر کدام 20 نفر) به همراه دو گروه شاهد 20 نفری که از نظر سن و جنس با بیماران هم خوانی داشتند، انتخاب شدند. مقادیر گلوتاتیون، فعالیت آنزیم های کاتالاز و سوپراکسید دیسموتاز سرم با روش اسپکتروفتومتری اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون تی تجزیه و تحلیل گردیدند.یافته ها: سطوح گلوتاتیون بیماران بتاتالاسمی ماژور در مقایسه با گروه کنترل، کاهش چشم گیری نشان داد (p<0.05).نتیجه گیری: در مجموع، یافته های مطالعه حاضر نشان دهنده برهم خوردن تعادل آنتی اکسیدانی در بیماران بتاتالاسمی ماژور می باشد که مشخصه آن کاهش شدید گلوتاتیون و افزایش فعالیت کاتالاز در این بیماران نسبت به افراد مینور می باشد. شرایطی که در نهایت بیماران ماژور را مستعد آسیب های سلولی و بافتی می گرداند. شاید دریافت آنتی اکسیدان ها بتواند نقش حفاظتی درمقابل این آسیب ها داشته باشد.

مقدمه: شناسایی بیماران و برآورد خطر بروز سرطان در افراد در معرض خطر، مورد توجه تیم های مختلف پژوهشی است. در این خصوص روش های متفاوتی وجود دارد، ولی روش هم گروهی فامیلی به دلیل درنظر گرفتن رابطه بین ژنوتیپ و فنوتیپ و درنظر گرفتن رابطه فامیلی، روشی مناسب است. هدف از این مطالعه ارایه روش برآورد نفوذ ژنی و اعمال آن در سرطان پستان برای حاملین جهش در ژن های BRCA1/2 با استفاده از روش هم گروهی فامیلی می باشد.مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی تحلیلی، داده هایی مشابه با داده های واقعی را شبیه سازی شده و با استفاده از مدل های تکه ای نمایی و تکه ای وایبول و برنامه نویسی درمحیط Matlab تحلیل گردید. از الگوریتم  EM و نمونه های خودگردان برای ماکزیمم سازی استفاده شد. رسم نمودارهای نفوذ ژنی و محاسبه تفاوت ملاک آکائیکه برای مقایسه دو مدل مورد استفاده قرارگرفت. اطلاعات بیماران مراجعه کننده به گروه ژنتیک پزشکی، بخش ژنتیک سرطان و سیتولوژیک دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، از نظر جهش در ژن های BRCA1/2 برای برآورد نفوذژنی مورد بررسی قرارگرفت.یافته ها: نتایج به دست آمده از داده های شبیه سازی شده نشان داد که برآوردهای نفوذ ژنی در همه سنین در حاملین و غیر حاملین با اعمال توزیع وایبول نسبت به حالت نمایی به مقادیر از پیش تعیین شده نزدیک تر می باشند. مقدار تفاوت ملاک آکائیکه، 311 و 2753 به ترتیب برای غیر حاملین و حاملین در دو مدل نیز نشان از وجود اختلاف شدید بین مدل نمایی و وایبول دارد. نفوذ ژنی تا سن 50 سالگی و بالاتر برای سرطان پستان در حاملین جهش به ترتیب به میزان 31.9% و %46.2 برآورد گردید.نتیجه گیری: آگاهی از نفوذژنی اهمیت ویژه ای برای مشاوره های ژنتیک دارد. بنابراین استفاده از روش هایی که قادر به برآورد هرچه نزدیک تر به واقعیت باشند، اولویت دارد. نتایج شبیه سازی نشان داد که مدل تکه ای وایبول در برآورد نفوذ ژنی در بیماران سرطانی ارجحیت دارد. پایین تر بودن نفوذ ژنی به دست آمده در نمونه مورد بررسی این مطالعه ممکن است ناشی از نادر بودن بعضی از جهش ها درجامعه ایرانی باشد. وجود یک بانک اطلاعاتی ژنی همگروهی فامیلی برای تهیه برنامه های غربال گری و برآورد نفوذ ژنی در تصمیم گیری کاهش خطر سرطان به شدت تاکید می گردد.

مقدمه: کروم 6 ظرفیتی در هوا ناپایدار بوده و درطی فرایند نمونه برداری، نگه داری و استخراج نمونه ها، به کروم 3 ظرفیتی احیا می گردد. لذا شایسته است که در ارزیابی میزان مواجهه کارگران با کروم 6 ظرفیتی، عوامل موثر بر تعیین تراکم کروم 6 ظرفیتی مدنظر قرار گرفته و سهم احتمالی آن ها در احیای کروم 6 ظرفیتی، مشخص گردد. هدف از این مطالعه تعیین اثر برخی عوامل شامل مدت زمان نمونه برداری، مدت زمان ماند، شرایط نگه داری و نوع فیلتر در تعیین تراکم کروم 6 ظرفیتی می باشد.مواد و روش ها: برای انجام این مطالعه تجربی (آزمایشگاهی)، تعداد 168 نمونه از یک وان آبکاری طراحی شده در مقیاس آزمایشگاهی، تهیه و مراحل نمونه برداری، استخراج و آنالیز نمونه ها مطابق با روشNIOSH 7600  انجام شد. نمونه برداری ها به وسیله دو نوع فیلتر PVC و BQFF در سه زمان نمونه برداری 30، 180 و 480 دقیقه انجام گرفت و پـس از مرحله نمونه برداری، نمونه ها از نظر زمان ماند در چهار وضعیت مختلف یعنی، صفر (اسخراج بلافاصله)، 3، 24 و 72 ساعت، در دو دمای 25-20 و 4 درجه سانتی گراد نگه داری شدند. داده ها با استفاده از آزمون آماری آنالیز واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته ها: نتایج نشان داد که با افزایش طول مدت نمونه برداری از تراکم کروم 6 ظرفیتی کاسته می گردد (p<0.001)، همچنین با افزایش مدت زمان ماند نمونه، تراکم کروه 6 ظرفیتی کاهش می یابد (p<0.001). در فیلترهای BQFF تراکم کروم 6 ظرفیتی بیشتر از فیلتر PVC می باشد (p<0.001)، در حالی که شرایط نگهداری نمونه ها تاثیری در میزان احیای کروم 6 ظرفیتی نداشت (p>0.01).نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه می توان گفت به دلیل ناپایداری و اسیدی بودن میست کروم 6 ظرفیتی در هوا، با افزایش طول مدت نمونه برداری، کروم 6 ظرفیتی احیا می گردد. همچنین اسیدی بودن محیط فیلتر در زمان نگه داری نمونه ها و واکنش احتمالی مواد پلیمری و الیگومری داخل فیلترها با کروم 6 ظرفیتی سبب می شود که با افزایش زمان ماند، کروم 6 ظرفیتی در روی فیلترها احیا شود. به طورکلی فیلترBQFF  در زمان های نمونه برداری کوتاه مدت (30 دقیقه) در مقایسه با فیلتر PVC کارایی بیشتری در جمع آوری کروم 6 ظرفیتی دارد. با توجه به نتایج به دست آمده شرایط نگه داری نمونه ها تاثیری در احیای کروم 6 ظرفیتی نداشت.

مقدمه: موتورسواری از عوامل مهم آسیب است و موتورسواران از گروه های آسیب پذیر حوادث جاده ای محسوب می شوند. رفتار موتورسواران از عوامل بسیار تعیین کننده در بروز تصادف و آسیب می باشد، ولی در خصوص ویژگی های روانی اجتماعی موتورسواران که منجر به چنین رفتارهایی می شود، اطلاعات چندانی در دست نیست. این مطالعه به منظور درک انگیزه استفاده از موتورسیکلت در موتورسوارانی که رفتارهای پرخطر را اتخاذ می کنند، انجام شده است.مواد و روش ها: این پژوهش یک تحقیق کیفی است که در آن از نمونه گیری مبتنی برهدف با حداکثر تنوع استفاده شد. تولید داده ها به صورت تلفیقی در زمان ها و مکان های مختلف شهر تهران از جمله بیمارستان، منزل، کلانتری و خیابان صورت گرفت. داده ها از طریق مشاهده میدانی و ثبت رفتار 34 موتورسوار در حین رانندگی، گزارش های و اطلاعات پرونده های موجود در کلانتری و مصاحبه عمیق با 22 موتورسوار، ترک سوار و پلیس به دست آمد. مصاحبه ها به صورت نیمه ساختاری و بدون ساختار بود و در فاصله زمانی فروردین الی دی ماه 1386 تا رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت. همه مصاحبه ها ضبط و کلمه به کلمه تایپ شد و به روش تحلیل محتوایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: از مجموع مضمون های استخراج شده، 4 مضمون اصلی برای توصیف انگیزه های موتورسواری انتزاع شد، که مضمون ها شامل: استفاده از وسیله ای سریع و آسان در ترافیک، ضرورت شغلی، تامین نیازهای هیجانی، سهولت در انجام خلاف و فرار از قانون بود.نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان داد انگیزه استفاده از موتورسیکلت در موتورسواران متفاوت است. بر این اساس به نظر می رسد نحوه کنترل و پیشگیری از رفتارهای مخاطره آمیز موتورسواران نیز برحسب این انگیزه ها متفاوت باشد.

مقدمه: تصفیه فاضلاب حاصل از تولید و مصرف پاک کننده ها با توجه به ساختار فیزیکوشیمیایی که دارند مشکل و لذا معضلات زیست محیطی گوناگونی ازجمله پدیده اتریفیکاسیون، سمیت، تولید کف و غیره را ایجاد می نماید. به منظورجلوگیری از این پیامدها، بررسی مشخصات کیفی این فاضلاب ها برای انتخاب روش مناسب تصفیه ضروری می باشد. با بررسی که از صنایع تولید دترجنت در استان تهران به عمل آمد، کارخانه پاکسان که تولید بیش از 30 درصد دترجنت کشور را به عهده دارد به عنوان محل نمونه برداری فاضلاب انتخاب و مورد آنالیز قرار گرفت.مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی - مقطعی می باشد، که به علت محدودیت های مالی و کارکنان طی یک دوره پنج ماهه از فاضلاب خام این صنعت تعداد 720 نمونه ساده، در مجموع 30 نمونه مرکب 24 ساعته برداشت شد. سپس با رعایت شرایط حفاظت، نمونه ها اسیدی و در دمای زیر 4 درجه سانتی گراد به آزمایشگاه انتقال داده شد و از نظر متغیرهای فیزیکوشیمیایی مورد بررسی قرار گرفتند، سپس داده ها با استفاده از آمار توصیفی تجزیه و تحلیل گردید.یافته ها: نتایج آنالیز 720 نمونه ساعتی نشان می دهد که دمای فاضلاب 12.31±40.86 درجه سانتی گراد و pH آن برابر با 2.96±10.56 می باشد. بار آلی این فاضلاب بالا و غلظت COD از 6256 mg/l تا 13040 mg/l، غلظت BOD5 از 2459 mg/l تا 3200 mg/l و غلظت MBAS از 245 mg/l تا 1120 mg/l متغیر می باشد. همچنین نتایج به دست آمده نسبت BOD5 / COD را 0.09±0.34 بیان می نماید و میانگین مقدار فسفر برابر mg/l 88.13 می باشد.نتیجه گیری: فاضلاب این صنعت دارای مشخصات کیفی با دامنه تغییرات وسیع و بار آلی بالا می باشد. در بیشتر نمونه ها نسبت BOD5 / COD مقدار مناسبی را از نظر تجزیه پذیری بیولوژیکی نشان می دهد. در مواردی که مقدار این نسبت مناسب نیست می توان این مشکل را با استفاده از روش تصفیه مشترک فاضلاب صنعتی و فاضلاب خانگی اصلاح نمود، اما این نکته را نباید فراموش کرد که این فاضلاب به علت داشتن غلظت بالای فسفر و مواد کف کننده که نفوذ اکسیژن در فاضلاب را کاهش می دهند و همچنین وجود ترکیب های مقاوم به تجزیه بیولوژیکی، به طور مناسب به وسیله سیستم های متداول بیولوژیکی تصفیه نمی شوند و لذا پساب این سیستم ها سبب وقوع بعضی از مخاطرات زیست محیطی می گردد.

مقدمه: فلاپ عضلانی پوستی پکتورالیس ماژور بهترین فلاپ برای مواردی است که نیازمند فلاپ برای نقایص بزرگ است، به خصوص مواقعی که خطر کاهش خون رسانی به موضع وجود داشته باشد، ولی از عیوب روش استاندارد، شامل تغییر شکل مسیر چرخاندن فلاپ و نیز نیاز به شکستن استخوان ترقوه و نیاز به تونل زدن زیر پوستی و احتمال فشار به پایه عروقی و خطر تخریب بافتی می باشد و دیگر این که برای نقایص دوردست به علت نداشتن بافت عضلانی پوستی کافی ممکن نمی باشد. هدف از این روش این است که با کم ترین نقص عضو بهترین نتیجه ظاهری گرفته شود.معرفی بیمار: بیمار آقایی 56 ساله بود که به دلیل یک نقص تمام جداری در سمت چپ صورتش از زمان کودکی مراجعه نمود. قبلا دو بار سعی در ترمیم شده که با شکست مواجه شده بود. به علت بزرگی نقص و فاصله زیاد آن از محل های دهنده فلاپ و ضرورت نیاز به یک فلاپ با پایه عروقی قوی و مطمئن تصمیم گرفته شد از یک روش جدید که ویژگی های مذکور را داشته باشد استفاده شود؛ لذا از روش چرخاندن فلاپ از خارج پوست استفاده شد که نیاز به کشیدن زیاد نداشت و دیگر این که فلپ تحت فشار قرار نمی گرفت. پس از انجام روش مذکور پایه عروقی قطع شد و فلاپ بدون هیچ اخلالی به کار خود ادامه داد.نتیجه گیری: روش استفاده از فلاپ پکتورالیس ماژور خارجی روشی بسیار عالی در بیماران با نقایص بزرگ با فاصله زیاد از محل دهنده فلاپ با نتایج ظاهری می باشد. توصیه می گردد در مواردی که در استفاده از فلاپ های استاندارد محدودیت وجود دارد از روش فلاپ خارجی استفاده شود.