هدف از پژوهش، طراحی الگوی مطلوب مدیریت استعداد در والیبال با تاکید بر ورزشکاران بود. روش پژوهش آمیخته (ترکیبی از روش های کیفی و کمی) بود. برای گردآوری داده ها از سه تکنیک مطالعات فراتحلیلی، مصاحبه و پرسشنامه استفاده شد. مدل مدیریت استعداد فیلیپس و روپر (2009) متشکل از پنج مرحله جذب، گزینش، بکارگیری، توسعه و نگهداشت استعداد به عنوان الگوی مفهومی پژوهش در نظر گرفته شد و در نتیجه انجام مطالعات فراتحلیل و مصاحبه ها یک مرحله دیگر به اسم برنامه ریزی به ابتدای این مدل اضافه گردید. جامعه آماری پژوهش را مسولین رده بالای فدراسیون والیبال، کارشناسان و اعضای کمیته های فدراسیون، مربیان استعدادیاب والیبال و پژوهشگران دانشگاهی تشکیل می دادند که در مجموع 100 نفر بودند، نمونه گیری از نوع کل شمار بود، در نهایت 81 پرسشنامه بدرستی برگشت داده شد. پایایی کلی پرسشنامه ها 81/0 بدست آمد. نتایج نشان داد بین وضعیت موجود و مطلوب مدیریت استعداد در والیبال تفاوت معناداری وجود دارد. در بین مولفه های مدیریت استعداد، برنامه ریزی، جذب، توسعه، گزینش، بکارگیری و نگهداشت استعداد به ترتیب بیشترین اهمیت را داشتند. در نهایت پیشنهاد می شود مسیولین امر، تنها بر جذب و گزینش استعدادها اکتفا نکنند و توجه ویژه ای به مراحل توسعه و نگهداشت آن ها نیز داشته باشند.