در این مقاله به تحلیل یکی از مباحث مربوط به گفتمان هویتهای جمعی خرد و کلان و ارتباط آن با جهانی شدن می پردازیم و با بررسی دیدگاههای کلاسیک جامعهشناسی و گفتمان پست مدرنیسم و نیز نظریه اندیشمندان متأخر، به نقایص نظری و روش شناختی کار آنها اشاره میکنیم. هدف آن است که بدانیم چگونه در تحلیل این به یک دیدگاه تلفیقی نایل آییم. در این بررسی، بر خلاف رویکرد های یاد شده، بر این باوریم که از یکسو، جهانی شدن، فرایندی واقعی و غیر قابل اجتناب است و جامعه بشری به سوی برخی الگوهای فرهنگی و سیاسی جهانشمول به مثابه یک هویت عام، حرکت می کند و از سوی دیگر، در کنار آن هویتهای خرد و محلی نیز در حال احیاء و بازسازیاند اندیشه اصلی مقاله حاضر تأیید این مدعا است.