زمینه و هدف: سیر رویکردهای نظری در تبیین جرم در گستره تاریخی حاکی از تنوع برداشت ها از مفهوم جرم می باشد. در دهه 1980 در پرتو اندیشه فیلسوفان فرانسوی و آلمانی جنبش پست مدرن، با خوانش جدید از مفهوم جرم در حقوق کیفری، جرم را عمدتا بر ساخته نظام سیاسی و فرهنگی حاکم مطرح و با انتقاد به ناکارامدی حقوق کیفری مدرن و نظام های هنجار ساز به ارزیابی متفاوتی از مفهوم جرم در پرتو رد مفروضات و مفاهیم تعبدی در حقوق کیفری، رد علت شناسی علمی و عقلانی، نقد عناصر قانونی، مادی و معنوی جرم، پرداخته است. هدف پژوهش حاضر بررسی پارادایم های نظری جرم، ماهیت و اهداف آن در حقوق کیفری پست مدرن و ارزیابی وجوه افتراق و اشتراک این بینش فکری با موادی از قانون مجازات اسلامی در یک رویکرد توصیفی تحلیلی می باشد. مواد و روش ها: مقاله حاضر با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی انجام خواهد پذیرفت. یافته ها: برآمد حاصل از قرایت پست مدرنیستی از جرم در پرتو مولفه های قدرت، ذهنیت، گفتمان و نفی فراروایت ها، به رغم غرابت و صعوبت، به لحاظ نقد مفاهیم بنیادین حقوق کیفری حایز اهمیت فراوانی برای گفتمان جرم، به ویژه پیرامون قانون مجازات اسلامی است، چراکه تمامی جهت گیری ها در حقوق کیفری در نوع تعریفی است که از جرم ارایه می شود. نتیجه گیری: از نگاه پسامدرن تعریف جرم از آسیب، جانی، مالی و حیثیتی به نقض رفاه، امنیت، امکانات مناسب درمانی و زندگی آبرومندانه و جرایم علیه رفاه و حقوق اساسی انسان ها تغییر کرده است. علاوه بر این، قدرت حاکم همواره با ایده های نژادپرستی و تبعیض جنسیتی و دینی و یا محدودیت های ناشی از دیدگاه های سیاسی و مذهبی مختلف این حقوق ذاتی را تحدید می کند.