با وجود ارتباط وثیق و عمیق بین محیط امنیتی و فرایند سیاستگذاری خارجی و امنیتی، چهارچوب روش شناختی خاص و مشخصی برای تحلیل و تبیین رابطه میان این دو وجود ندارد. از این رو، پژوهش حاضر با طرح این پرسش که چه ارتباطی میان محیط امنیتی یک بازیگر و سیاستگذاری خارجی و امنیتی آن وجود دارد، تلاش کرده است تا ضمن ارایه یک الگوی تحلیلی در این زمینه، چهارچوب روش شناختی مشخصی برای شناخت محیط های امنیتی و ارتباط آن با سیاستگذاری خارجی و امنیتی ارایه نماید. فرضیه ای که این پژوهش حول آن به بحث و بررسی پرداخته از این قرار است که محیط امنیتی یک بازیگر ورودی و نهاده نظام سیاستگذاری خارجی و امنیتی آن محسوب می شود. این ورودی در فراگرد ادراک محیطی و دریافتی که رهبران تصمیم گیر از داده های محیط امنیتی دارند، پردازش شده و خروجی آن در قالب کنش ها و تصمیمات شناخته شده ای همچون دکترین امنیتی، سیاست امنیتی، راهبرد امنیتی و رویکردهای سیاست خارجی و امنیتی بروز و ظهور می یابد. برای تبیین فرضیه فوق از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده است.