مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز
سال:1389 | دوره:32 | شماره:4 |تعداد مقالات:21

زمینه و اهداف: بیماری هیرشپرونگ یکی از بیماری های نسبتا شایع کودکان بوده و در تشخیص افتراقی بسیاری از بیماری های دیگر و حتی حالت های فیزیولوژیک و اختلالات عملکردی قرار می گیرد، بنابراین تشخیص صحیح آن از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. از سوی دیگر، تعیین صحیح سطح بدون عقده عصبی در کولون حیاتی است، چراکه تخمین نادرست منجر به رزکسیون ناکافی یا بیش از حد خواهد گردید. تعیین سطح آگانگلیوز در بیماری هیرشپرونگ از طریق بررسی حین عمل با فروزن سکشن صورت می گیرد. هدف از این مطالعه، بررسی میزان مطابقت تشخیصی بیماری هیرشپرونگ به روش فروزن سکشن با نمونه های دایمی حین عمل جراحی تک مرحله ای آن و جایگزینی کامل آن بجای جراحی های چند مرحله ای هیرشپرونگ می باشد.مواد و روشها: 40 بیمار به روش ترمیم تک مرحله ای عمل شدند. بیوپسی های حین عمل جراحی از انتهایی ترین نقطه مشکوک به نداشتن گانگلیون شروع و تا منطقه ترانزیشنال ادامه یافت. نمونه های دایمی هر بیمار بررسی گردید و با نمونه های فروزن مقایسه شد.یافته ها: میزان مطابقت نتایج ارزیابی فروزن سکشن و نمونه دایمی بطور متوسط 98.17±1.60 درصد بود: 100% در 36 مورد، 83.3% در 2 مورد و 80% در 2 مورد. میزان مطابقت در اولین و آخرین نمونه ها 100% بود. اختلاف گزارش شده بدین ترتیب بود: در نمونه 5 از 6 نمونه که در بررسی فروزن سکشن "کم" و در بررسی نمونه دایم " مقداری" گزارش شده بود، و در نمونه 4 از 5 که در بررسی فروزن سکشن "معدود" و در بررسی نمونه دایم " مقداری" گزارش شده بود.نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که تطابق بالایی بین نتایج بررسی نمونه های فروزن و دایم در بیماران مبتلا به بیماری هیرشپرونگ وجود دارد و می توان با اطمینان کامل آنرا جایگزین بیوپسی های دایمی کرد.

زمینه و اهداف: بتالاکتام ها بیشترین آنتی بیوتیک های مصرفی در درمان عفونت های باکتریایی می باشند. تولید بتالاکتامازها در میان باکتری های گرم منفی، یکی از علل مهم مقاومت به این آنتی بیوتیک ها در سرتاسر دنیا است. مواجهه مداوم گونه های باکتریایی به انواع بتالاکتام ها منجر به تولید و جهش دینامیک و مداوم بتالاکتامازها در این باکتریها و افزایش طیف فعالیت آنها در برابر آنتی بیوتیک های جدید شده است. باکتریهای تولید کننده بتالاکتامازهای وسیع الطیف (Extended spectrum β-lactamase) از مهمترین مشکلات پیش روی گروه های مطالعاتی مقاومت باکتریایی فعلی می باشند. هدف از این مطالعه بررسی شیوع باسیلهای گرم منفی تولید کننده Extended spectrum β-lactamase جدا شده از بیماران بستری است.مواد و روشها: در یک بررسی توصیفی – تحلیلی، 191 ارگانیسم گرم منفی جدا شده از بیماران بستری در بخشهای مختلف بیمارستان سینا در مدت 15 ماه ارزیابی شدند. ترقیق آبگوشت، سینرژی دیسک دوگانه و E-test جهت تایید حضور ارگانیسم های تولید کننده Extended spectrum β-lactamase بکار رفتند. عوامل خطر احتمالی جهت حضور باسیلهای گرم منفی تولید کننده Extended spectrum β-lactamase نیز مورد ارزیابی قرار گرفتند.نتایج: 93 (49%) نمونه باکتری تولید کننده Extended spectrum β-lactamase شامل کلبسیلا پنومونیه (62.9%)، اشریشیا (49.2%)، انتروباکتر (19.2%)، سیتروباکتر (100%) و سراشیا (50%) بودند. طول مدت بستری، بستری بخش مراقبت ویژه، سابقه مصرف طولانی مدت آنتی بیوتیک، عفونت با کلبسیلا پنومونیه، سابقه استفاده از کاتتر و سابقه بستری قبلی بیمارستانی طی 3 ماه اخیر در نمونه های حاوی باسیلهای تولید کننده Extended spectrum β-lactamase به طور معنی داری بیشتر بود (P<0.05). میزان مرگ و میر در گروه بیماران آلوده با باکتریهای تولید کننده Extended spectrum β-lactamase بیشتر بود (P=0.041).نتیجه گیری: مطالعه فعلی بیانگر میزان قابل توجه عفونت با باسیلهای گرم منفی مولد Extended spectrum β-lactamase بوده که اهیمت کنترل عوامل مستعد کننده بویژه لزوم دقت در تجویز منطقی آنتی بیوتیک را نشان می دهد.

زمینه و هدف: کروموزوم ایگرگ نقش تعیین جنسیت در انسان را بعهده دارد. ریزماهواره هایی که بر روی این کروموزوم قرار گرفته اند در تعیین ابویت، هویت، امور جنایی و پزشکی قانونی و تعیین جنسیت جنین مورد استفاده قرار می گیرند. این کاربرد ریزماهواره های کروموزوم ایگرگ در اکثریت موارد بستگی به درصد چندشکلی آنها در جمعیت انسانی دارد. هدف این مطالعه، انتخاب و بررسی درصد چندشکلی تعدادی از ریزماهواره های کروموزوم ایگرگ در جمعیت استان آذربایجان شرقی است.روش بررسی: در این مطالعه 50 فرد مذکر غیرخویشاوند از منطقه آذربایجانشرقی بصورت تصادفی انتخاب و DNA آنها استخراج گردید. تک تک این افراد مذکر به همراه تعدادی افراد مونث بعنوان کنترل منفی با استفاده از سه عدد ریزماهواره  (DYS438, DYS390, DYS385) انتخاب شده از کروموزوم ایگرگ مورد بررسی قرار گرفتند. محصولات PCR بدست آمده از این مارکرها بر روی ژل پلی آکریل آمید رنگ آمیزی شده و باندهای بدست آمده مورد بررسی قرار گرفتند.یافته ها: مارکرهای بررسی شده در هیچکدام از افراد مونث قابل تکثیر نبود و این امر نشان می دهد که جایگاه این مارکرها تنها بر روی کروموزوم ایگرگ هستند و توالی مشابهی بر روی کروموزومهای دیگر وجود ندارد. مارکر DYS385 که یک مارکر چندآللی است، بیشترین حالت چندشکلی (در حدود 95%) را در جمعیت مورد مطالعه نشان داد. مارکرهای DYS438 و DYS390  بعد از مارکر فوق به ترتیب بیشترین حالت چندشکلی را نشان دادند.نتیجه گیری: در جمعیت آذربایجان شرقی، مارکر DYS385 بهترین مارکر جهت تعیین هویت و ابویت و کاربرد در امور پزشکی قانونی دارد. در صورت استفاده ترکیبی از این مارکر بهمراه دو مارکر دیگر امکان کاربرد آن در امور ذکر شده به مراتب افزایش خواهد یافت.

زمینه و اهداف: تقریبا 9 درصد از تمام زایمانها به مراقبت خاص یا شدید نوزادی نیاز دارند. برای بررسی سیستمیک فوری نوزاد تازه متولد نمره آپگار روشی عملی و مناسب بوده است و برای پیش بینی میزان بقا در دوره نوزادی کمک کننده است. با توجه به شیوع بالای نوزادان پرخطر، مطالعه حاضر به بررسی علل بروز آپگار پایین در نوزادان تازه متولد شده پرداخته است.روش بررسی: طی یک مطالعه تحلیلی بصورت تصادفی بر روی 150 نوزاد با نمره آپگار پایین (نوزادان متولد با نمره آپگار کمتر از 7) و 150 نوزاد با نمره آپگار بالا انجام شد. در مطالعه حاضر، نمونه مورد بررسی بصورت تصادفی از بخش نوزادان بیمارستان الزهرا تبریز انتخاب شد که بزرگترین بیمارستان زنان و زایمان و مرکز ارجاع سطح سوم شمالغرب کشور می باشد.یافته ها: مطالعه حاضر نشان داد که از جمله مهمترین عوامل موثر در بروز آپگار پایین در نوزادان گروه آپگار پایین در مقایسه با گروه آپگار بالا به ترتیب شامل زایمان پره ترم (48.6% در مقایسه با 11.3%، P<0.001)، وجود آنومالی های مادرزادی (2.66% در مقایسه با 26، P<0.001)، انجام بیهوشی عمومی در زایمان سزارین (10.4% در مقایسه با 32.8%، P=0.006)، زایمان با واکیوم (0.7% در مقایسه با %8،P=0.002 )، قرار گرفتن غیرطبیعی جنین (4.7% در مقایسه با 17.3%، P<0.001)، زایمان طول کشیده (3.3% در مقایسه با 16.7%، P<0.001)، دکولمان جفت (صفر درصد در مقایسه با 15.4%، P<0.001)، پارگی زودرس پرده های جنینی (3.3% در مقایسه با 19.3%، P<0.001) می باشد.نتیجه گیری: بر اساس یافته های مطالعه حاضر بروز نمره آپگار دقیقه اول پایین نوزادی با عوامل خطر مهم جنینی - نوزادی، مادری دارای ارتباط قوی می باشد. اصلی ترین و شایعترین عوامل مرتبط با نمره آپگار پایین زایمان پره ترم و انجام بیهوشی عمومی در زایمان سزارین می باشد. دستاوردهای بررسی حاضر حاکی از آن است که پیشگیری از زایمان های پره ترم و ترویج زایمان واژینال و استفاده از بی حسی نخاعی به جای بیهوشی عمومی در سزارین ها تا حد زیادی از تولد نوزادان با نمره آپگار پایین جلوگیری می کند.

زمینه: علیرغم پیشرفت های حاصل شده در ارزیابی سلامت جنین، هنوز هم مقادیر تجزیه گاز های خونی بند ناف جهت ارزیابی کیفیت خدمات پریناتال مورد استفاده قرار می گیرد. هدف ما در این مطالعه بررسی ارزش تشخیصی آنالیز خون شریانی بند ناف و ارتباط آن با مرگ و میر دوره نوزادی است.مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی مقطعی 268 مورد نوزاد زنده متولد شده بدون آنومالی مادرزادی بزرگ بستری در بخش نوزادان مرکز آموزشی - درمانی الزهرا تبریز که در حین احیا، حداقل نیاز به تهویه با بگ و ماسک داشته، دچار آغشتگی به مکونیوم شده یا آپگار دقیقه 5 کمتر از 7 و یا زایمان غیر طبیعی داشته اند، شرکت کردند. نمونه گیری از خون شریانی نافی بلافاصله بعد از تولد انجام گرفت و تجزیه گازهای خونی انجام شد.نتایج: ارتباط معنی داری بین PH خون بند ناف و وزن تولد، سن حاملگی ، نمره آپگار دقیقه اول و پنجم، نیاز به احیا پیشرفته، بروز آسفکسی، عوارض عصبی وجود داشت(P<0.05) . بین PaCO2 خون بند ناف و وزن تولد، سن حاملگی، نمره آپگار دقیقه اول و پنجم، بروز آسفکسی و میزان فوت نوزادان ارتباط معنی داری وجود داشت (P<0.05). بین HCO3 خون بند ناف و وزن تولد، نمره آپگار دقیقه اول، و بروز آسفکسی ارتباط معنی دار بود (P<0.05). بین میزان BE و سن حاملگی، نمره آپگار دقیقه اول و پنجم و بروز آسفکسی رابطه معنی دار بود (P<0.05).نتیجه گیری: تجزیه گاز های خونی شریان بند ناف ارزش قابل توجهی برای عینی کردن وضعیت اسید و باز و ارزیابی اکسیژن رسانی به جنین و تشخیص آسفکسی داشته ولی قادر به پیشگویی سرانجام مدت بستری نوزاد نیست.

زمینه و اهداف: معرفی سی تی اسکن 64 اسلایس سبب پیشرفت چشمگیری در تصویر برداری غیرتهاجمی از شرایین کرونری شده است. هدف از این مطالعه مقایسه آنژیوگرافی تهاجمی شرایین کرونری و سی تی اسکن 64 اسلایس در تشخیص تنگی قابل توجه شرایین کوروناری می باشد.روش بررسی: در یک مطالعه مقطعی گذشته نگر، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و ارزش اخباری منفیMDCT ، در تشخیص تنگی های قابل توجه شرائین کرونری (کاهش قطر بیشتر یا مساوی 50 درصد که شامل موارد انسداد کامل هم می شود) با استفاده از یافته های CT آنژیوگرافی و آنژیوگرافی تهاجمی برای هر سگمان شرایین کرونری تعیین شدند.یافته ها: 125 بیمار با هر دو روش تشخیصی ارزیابی شدند در بررسی بر اساس مورد بیمار ((perpatient حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی برای MDCT به ترتیب 97.6%، 85.2%، 95.2% و 92% تعیین گردید. این میزان ها در ارزیابی بر اساس رگ به ترتیب 86.3%، 92.2%، 86.8%، 92.2% و در ارزیابی بر اساس سگمان به ترتیب 69.8%، 94.8%، 69% و 95% تعیین گردید.نتیجه گیری: می توان نتیجه گیری کرد که سی تی اسکن 64 اسلایس برای ارزیابی بیماری قابل توجه عروق کرونری در بیمارانی با احتمال بیماری شرایین کرونری به عنوان روش تشخیصی High Diagnostic عمل می کند اما در حال حاضر نمی تواند جایگزین آنژیوگرافی کرونری تهاجمی متداول شود.

زمینه و اهداف: آسیب دیدگی رباط متقاطع قدامی مفصل زانو در افراد ورزشکار مشکل شایعی است. اغلب برقراری ثبات مکانیکی از طریق جراحی، توصیه می شود ولی این روش، برای بدست آوردن عملکرد طبیعی زانو کافی نمی باشد. از این رو، استفاده از تمرینات تعادلی به عنوان روشی برای آموزش عملکرد عصبی - عضلانی، توصیه می شود. هدف این مطالعه، بررسی تاثیر برنامه تعدیل شده این تمرینات بر عملکرد اندام تحتانی در این بیماران می باشد.روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 10 مرد دچار ضایعه رباط متقاطع قدامی در محدوده سنی 45 - 18سال، ده جلسه تحت برنامه درمانی تمرینات تعادلی تعدیل شده قرارگرفتند. تاثیر تمرینات بر عملکرد اندام تحتانی از طریق پرسشنامه IKDC، آزمون عملکردی کراس هاپ، اندازه گیری گشتاورهای ایزوکینتیک اکستانسوری و فلکسوری مفصل زانو و نسبت آن ها در دو سرعت ثابت 60 و 180 درجه در ثانیه، ارزیابی شد.یافته ها: نتایج حاکی از افزایش معنادار نمرات پرسشنامهIKDC ، آزمون کراس هاپ و میزان گشتاور اکستانسوری کانسنتریک در سرعت 60 درجه در ثانیه در پای مبتلا پس از تمرینات است (P<0.05) (میانگین نمره آزمون کراس هاپ قبل و بعد از درمان به ترتیب 410.90 و 534.33 سانتی متر، میانگین نمره پرسشنامهIKDC  قبل و بعد از درمان به ترتیب 64.59 و 79.43 درصد، میانگین مقادیر گشتاور اکستانسوری کانسنتریک در سرعت 60 درجه در ثانیه قبل و بعد از درمان در پای مبتلا به ترتیب 108.81 و 136.92 نیوتن متر بود). سایر مقادیر گشتاور اکستانسوری و نیز گشتاور فلکسوری تفاوت معناداری نداشت. نسبت گشتاورها، قبل از درمان در پای مبتلا به صورت معناداری بیشتر از پای غیرمبتلا بود ولی بعد از درمان تفاوت بین دو پا از بین رفت.نتیجه گیری: به نظر می رسد برنامه تعدیل شده تمرینات تعادلی می تواند از طریق افزایش هماهنگی عصبی – عضلانی در بهبود عملکرد اندام تحتانی ورزشکاران و بازگشت سریع تر آن ها به فعالیت های ورزشی، موثر باشد.

زمینه و اهداف: با توجه به مصرف گسترده لاتانوپروست در درمان گلوکوم و با توجه به افزایش روزافزون استفاده از داروهای ضد التهابی غیراستروئیدی درچشم پزشکی این سوال مهم پیش می آید که تاثیر این داروها بر اثرات کاهنده فشار داخل چشمی لاتانوپروست چیست؟ هدف ما بررسی تاثیر دیکلوفناک سدیم موضعی برروی فشار داخل چشمی درصورت مصرف همزمان با لاتانوپروست و نیز درصورت استفاده بدون همراهی با لاتانوپروست در افراد فاقد گلوکوم می باشد.روش بررسی: 42 چشم از 21 فردفاقد گلوکوم وارد مطالعه شدند. ابتدا به مدت 4 هفته برای یک چشم افراد وارد شده به مطالعه قطره چشمی لاتانوپروست 0.005 درصد وبرای چشم دیگر قطره چشمی اشک مصنوعی تجویز شد. سپس به مدت دو هفته برای هر دو چشم قطره چشمی دیکلوفناک سدیم 1/ درصد تجویز شده میزان تغییرات متوسط فشار داخل چشمی در هر گروه مورد بررسی قرارگرفت. سپس استفاده از دیکلوفناک سدیم برای دو هفته قطع شده، میزان تغییرات متوسط فشار داخل چشمی در هر گروه مجددا مورد مقایسه قرارگرفت.یافته ها: در مصرف همزمان لاتانوپروست با دیکلوفناک سدیم متوسط فشار داخل چشمی از 14.38±1.71 میلیمترجیوه قبل از تجویز دیکلوفناک سدیم به 15.52±2.17 میلیمترجیوه بعد از تجویز دیکلوفناک سدیم به صورت معنی داری افزایش یافت. (P=0.03) درچشم دیگر افراد متوسط فشار داخل چشمی بعد از مصرف دیکلوفناک از 15.33±1.98 میلیمتر جیوه به 14.81±1.94 میلیمتر جیوه کاهش یافت که این مقدار از نظر آماری معنی دار نبود (P=0.20).نتیجه گیری: مصرف همزمان دیکلوفناک سدیم 1/ درصد ولاتانوپروست موجب کاهش اثرات کاهنده فشار داخل چشمی اعمال شده توسط لاتانوپروست می شود درحالی که مصرف دیکلوفناک سدیم بدون همراهی با لاتانوپروست تاثیرچندانی بر فشار داخل چشمی ندارد.

زمینه و هدف: یکی از بیماریهایی که در نوزادان در اولین روزهای بعد از تولد عارض می شود زردی است که به علت تجمع بیلی روبین می باشد. AFP (Alpha – Fetoprotein) پروتئینی است که در دوران جنینی از کیسه زرده و کبد ترشح شده و نقشهای فیزیولوژیک زیادی دارد و مقدار آن در دوران بارداری افزایش و بعد از تولد مقدار آن به سرعت کاهش می یابد. در این مطالعه ارتباط بین مقدار AFP و هایپربیلی روبینمی در 100 نوزاد طبیعی مبتلا به زردی بررسی شده است.روش کار: در این مطالعه مقطعی، 100 نوزاد ترم سالم با علایم زردی پاتولوژیک به روش نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند همگی کمتر از 28 روز سن داشتند. کلیه نوزادان زردی فیزیولوژیک تشدید شده داشته و جهت فتوتراپی بستری شده بودند و در صورت داشتن علایم دیگر مثل سپسیس از مطالعه حذف شدند. بعد از تکمیل کردن چک لیست مقادیر بیلی روبین و AFP همزمان اندازه گیری شد و نتایج بوسیله نرم افزار آماری SPSS نسخه 13 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته ها: 66 پسر و 34 نوزاد دختر وارد مطالعه شدند. در این مطالعه ارتباط معنی داری بینAFP  و متغیر های سن، جنس، گروه های خونی و وزن زمان تولد نوزادان یافت نشد. همچنین با استفاده از آزمون همبستگی پیر سون هیچ ارتباط خطی معنی داری بین مقادیر AFP و بیلی روبین توتال در نوزادان به دست نیامد (r=0.016).نتیجه گیری: هیچ ارتباط معنی داری بین مقادیر سرمی AFP و بیلی روبین، سن، جنس، وزن زمان تولد، گروه خونی نوزاد وجود نداشت.

زمینه و اهداف: هرچند میزان بروز سرطان معده طی دهه های اخیر در ممالک غربی بطور چشمگیری کاهش یافته است، این بیماری هنوز یکی از علل اصلی مرگ و میر در کشورهای در حال توسعه می باشد. در کشور ما سرطان معده جزو شایع ترین بدخیمی ها بوده و میزان بروز آن بویژه در منطقه شمالغرب کشور بالاست. هدف از این مطالعه بررسی روش های تشخیصی و درمانی بکارگرفته شده در بیماران مراجعه کننده به مراکز پزشکی تبریز با تشخیص سرطان معده می باشد.روش بررسی: پرونده های 150 بیمار مبتلا به سرطان معده (تایید شده توسط نمونه پاتولوژی) در یک مطالعه مقطعی آینده نگر بدون مداخله در طی مدت 18 ماه مورد بررسی قرار گرفتند. یافته های دموگرافیک (سن، جنس)، علایم و نشانه های اولیه، فاکتورهای مستعدکننده احتمالی و روش های تشخیصی بکار گرفته شده (سریوگرافی دستگاه گوارش فوقانی، آندوسکوپی، سی تی اسکن، سونوگرافی) و نوع درمان انتخابی (جراحی، شیمی درمانی، رادیوتراپی) در بیماران استخراج شدند. طی مدت پیگیری، میانه بقا و نیز عوارض احتمالی ارزیابی گردید.یافته ها: 114 مذکر و 36 مونث با سن متوسط 62.41±11.36 سال وارد مطالعه شدند. دیسفاژی (30%)، کاهش اشتها (28%) و دردهای مداوم شکمی (26.7%) شایعترین علایم بودند که بطور متوسط 3.14 ماه قبل از مراجعه وجود داشته اند. استعمال سیگار (42%)، علایم و نشانه های گوارشی فوقانی قبلی (34%) شایعترین عوامل خطرشناخته شده بودند. آندوسکوپی دستگاه گوارش فوقانی در تمام بیماران انجام شده بود و سپس سی تی اسکن و سونوگرافی بترتیب در 87.1% و 37.3% برای مرحله بندی مورد استفاده قرار گرفته بودند. جراحی، شیمی درمانی و رادیوتراپی بترتیب در 46%، 53.3% و 36.7% بیماران بکار رفته بود. کاشکسی (72%) شایع ترین عارضه در پیگیری بود. میانه مدت بقا این بیماران 6.66 ماه بود که در بیماران با stage IV و نوع منتشر آدنوکارسینوم بطور معنی داری کمتر بود.نتیجه گیری: فراوانی و نسبت استفاده از روشهای تشخیصی و درمانی در بیماران مراجعه کننده به مرکز ما مطابق با روش های توصیه شده در منابع است. با توجه به ماهیت بیماری که تاخیر در مراجعه و تحمیل بار جدی بر فرد و جامعه را در پی دارد، انجام مطالعات بیشتری جهت تشخیص زودهنگام توصیه می گردد.

زمینه و اهداف: تحقیقات بسیاری راجع به تبدیل عادتی تنفس بینی به دهانی بینی در شرایط ورزش صورت گرفته ولی تاکنون مقایسه کمی بین زمان تبدیل عادتی و اجباری تنفس بینی به دهانی بینی در شرایط ورزش بعمل نیامده است. تحقیق حاضر به منظور تعیین زمان تبدیل عادتی و اجباری تنفس بینی به دهانی بینی در شرایط ورزش انجام گرفت.روش بررسی: ده نفر داوطلب مذکر و ده نفر داوطلب مونث در فاصله سنی 20±2 سال بطور تصادفی ساده انتخاب گردیدند. آزمایش در دو پروتکل ورزشی با بار کاری افزایش یابنده روی ارگومتر به اجرا درآمد. در پروتکل اول آزمایش تا زمان آغاز تنفس دهانی بصورت عادتی و در پروتکل دوم آزمایش با دهان بسته تا زمان آغاز تنفس دهانی بصورت اجباری انجام شد و زمان تبدیل تنفس بینی به دهانی بینی و میزان تهویه در هر دو پروتکل تعیین گردیدند.یافته ها: زمان عادتی و اجباری آغاز تنفس دهانی بترتیب برابر 152.68±11.85 و 464.7±12.88 ثانیه در جنس مذکر و 157.75±19.64 و 271.43±12 ثانیه در جنس مونث بود. در پروتکل عادتی بین زمان تبدیل و میزان بار کاری و در پروتکل اجباری بین زمان تبدیل با افزایش تهویه و همچنین میزان بار کاری همبستگی معنی دار وجود داشت.نتیجه گیری: نتایج حاضر حاکی از طولانیتر بودن زمان شروع تنفس بینی دهانی در وضعیت اجباری در مقایسه با وضعیت عادتی در افراد مذکر بوده و زمان شروع عادتی در هر دو جنس کوتاهتر از زمان اجباری آن می باشد. همچنین افراد مونث از شیب تهویه ای بالاتری در زمان تبدیل برخوردارند.

زمینه و اهداف: مطالعات بین وجود خصومت و برخی بیماری های عمده رابطه نشان داده اند. با این وجود، باور بر این است که پرسشنامه های معمول قادر به ارزیابی خصومت خالص نمی باشند. پرسشنامه نگرش خصمانه ابزار جدیدی است که ادعا می شود مناسب ارزیابی خصومت خالص می باشد. هدف از این مطالعه بررسی پرسشنامه نگرش خصمانه در یک نمونه از جامعه ایرانی می باشد.روش بررسی: 150 دانشجوی پزشکی مذکر دانشکده پزشکی تبریز با استفاده از پرسشنامه نگرش خصمانه و بخش خصومت پرسشنامه چند وجهی شخصیت مینه سوتا –2 مورد سوال قرار گرفتند. ثبات داخلی پرسشنامه نگرش خصمانه (آلفای کرونباخ) و اعتبار ملاکی آن در مقایسه با پرسشنامه دوم و نیز همبستگی بین دو پرسشنامه تعیین شد.یافته ها: متوسط سنی افراد بررسی شده 23.29±1.25 (26-21) سال بود. ثبات داخلی پرسشنامه نگرش خصمانه در حد قابل قبولی نبود (0.586=آلفای کرونباخ). سوال 14 یک عامل مداخله گر ضعیف در ثبات داخلی پرسشنامه شناخته شد و حذف گردید. این پرسشنامه نگرش خصمانه تغییریافته با بخش خصومت پرسشنامه چند وجهی شخصیت مینه سوتا –2 همبستگی نداشت (0.054=آلفای کرونباخ، P=0.514). بر اساس پرسشنامه تغییریافته، 15.3% دانشجویان خصومت ورز شناخته شدند (امتیاز پرسشنامه نگرش خصمانه تغییر یافته بیشتر یا مساوی 87.05).نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که پرسشنامه نگرش خصمانه در دانشجویان مذکر جامعه ایرانی به میزان کافی معتبر نمی باشد، ولی نسخه تغییر یافته آن را می توان با اطمینان جهت تعیین افراد خصومت ورز بکار گرفت.

زمینه و هدف: از دیدگاه زیست شناختی مولکولی و سلولی، سرطان به تعداد قلیلی از بیماریها اطلاق می گردد که به علت عیوب مشابه مولکولی در فعالیت سلولی ایجاد می شود. در ایران بیماری سرطان بعد از بیماری قلبی عروقی و حوادث، سومین علت مرگ و میر محسوب می شود. هدف از این مطالعه شناخت خصوصیات اپیدمیولوژیک و پراکندگی جغرافیایی انواع سرطانها در استان آذربایجان شرقی می باشد.روش بررسی: طی یک مطالعه توصیفی تحلیلی و از نوع مقطعی، اطلاعات دموگرافیک و اطلاعات اختصاصی شامل محل نمونه برداری و نوع تومور از پرونده های موجود در 29 مرکز پاتولوژی در شهرستان تبریز استخراج و همراه با یافته های پاتولوژی ثبت شده و در گروههای سنی و نیز در مردان و زنان به تفکیک مقایسه گردید.یافته ها: در بررسی انجام شده تعداد کل نمونه 4945 نفر و نسبت مرد به زن در این مطالعه 1.38 به 1 بود. نتایج این تحقیق مشخص کرد که سرطان معده از لحاظ شیوع رتبه اول را احراز کرده است. رتبه دوم مربوط به سرطانهای پوست بوده و سرطان مثانه از لحاظ فراوانی رتبه سوم را در استان کسب کرده است.نتیجه گیری: از آنجا که الگوی سرطانهای شایع در ایران با الگوی جهانی متفاوت است توجه به عوامل خطر اختصاصی هر سرطان مهم بوده و پیشنهاد می گردد پژوهش دیگری با توجه به شیوع ریسک فاکتورهای اختصاصی 3 سرطان شایع در استان و تمرکز سبک زندگی، عادات غذایی و نیز تلاش برای یافتن عوامل خطر ناشناخته ضروری به نظر می رسد.

زمینه و اهداف: یکی از موضوعاتی که امروزه ذهن محققان را در حیطه روانشناسی سلامت به خود مشغول کرده است رابطه بین عوامل روانشناختی و ابتلا به بیماری کرونری قلب است. در این راستا پژوهش حاضر به بررسی رابطه سیستم های مغزی - رفتاری و ابعاد شخصیت با بیماری کرونری قلب می پردازد تا فهم ما را از مکانیزم های زیر بنایی نوروفیزیولوژیک این عوامل افزایش دهد.روش بررسی: در این پژوهش که از نوع پس رویدادی است، 124 داوطلب شامل دو گروه بیمار (n=62) و غیر بیمار (n=62) در بیمارستان امام رضا (ع) شهر تبریز با تکمیل پرسشنامه شخصیتی آیزنک و مقیاس سیستم های بازداری/ فعال سازی رفتاری کارور و وایت در مطالعه شرکت کردند. فرضیه های پژوهش به کمک آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس چندگانه (مانوا) تحلیل گردید.یافته ها: بین سیستم فعال ساز رفتاری و بعد شخصیتی برون گرایی، رابطه همبستگی مثبت معنی دار و بین این سیستم با بعد شخصیتی روان آزرده گرایی رابطه منفی معنی دار وجود داشت (P<0.01) بین سیستم بازداری رفتاری و بعد شخصیتی برون گرایی، رابطه همبستگی منفی معنی دار و بین این سیستم با بعد شخصیتی روان آزرده گرایی رابطه مثبت معنی دار مشاهده شد (P<0.01). همچنین یافته ها نشان داد که بیماران مبتلا به اختلال کرونری قلب در مقایسه با گروه غیر بیمار، از روان آزرده گرایی بیشتر و برون گرایی کمتر برخوردار بودند (P<0.01). بین بیماران قلبی و افراد غیر بیمار در سیستم بازداری رفتاری نیز تفاوت معنی دار وجود داشت (P<0.01) و این سیستم در افراد بیمار نسبت به افراد سالم فعال تر بود. در مطالعه حاضر نشان داده شد که جنسیت به تنهایی ارتباط معنی دار با هیچ یک از خرده مقیاس های سیستم های مغزی - رفتاری و ابعاد شخصیت ندارد.نتیجه گیری: در مجموع، یافته های پژوهش نشانگر اهمیت رابطه عوامل روانشناختی با بیماری کرونری قلب است.

کشف علل مرگ های ناگهانی طبیعی یکی از مشکلات عمده فراروی پزشکان می باشد و بررسی دقیق علل نادر مرگ های طبیعی ضمن کاستن موارد اتوپسی سفید کمک شایانی در اجرای عدالت می نماید. منشا گیری نابجای عروق کرونری یکی از این موارد نادر می باشد که در شیرخواران منجر به مرگ با علت ایسکمی و نارسایی قلبی دیده می شود و دقت در بررسی منشا عروق کرونری در اتوپسی نوزادان و شیرخواران در تعیین علت مرگ در این سنین از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. نمونه ارسالی از سالن تشریح مرکز پزشکی قانونی تبریز مورد بررسی و ارزیابی ماکروسکوپیک و نیز میکروسکوپیک به روش رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ائوزین قرار گرفت. متوفی دختر شیرخوار سه ماهه ای بود که جهت تعیین علت فوت به اداره کل پزشکی قانونی استان آذربایجان شرقی معرفی شده بود درکالبدگشایی و در بررسی منشا عروق کرونری مدخل شریان کرونری چپ در محل غیر طبیعی بود و از سینوس چپ شریان ریوی منشا گرفته بود. بررسی های ماکروسکوپی و نیز میکروسکوپی پاتولوژی نیز موید این یافته ها و ایسکمی ناشی از آنومالی مذکور درعضله قلب بود. با توجه به اینکه منشاء نابجای عروق کرونری می تواند در دوران شیرخوارگی منجر به مرگ طبیعی شود. بررسی دقیق منشا این عروق در شیرخواران و سایر اجساد جهت تعیین علت فوت از اهمیت ویژه ای برخوردار است.