جماعت گرایی به عنوان یکی از مکاتب مهم فلسفه سیاسی شناخته می شود. در واقع، این عنوانی است که اساسا مخالفان ایشان به آن ها عطا کرده اند. در عین حال، مفاهیمی همچون «جماعت»، «سنت» و «خود» بین ایشان اشتراک دارد. علاوه بر آن، جماعت گرایان در نقد لیبرالیسم نیز هم داستان هستند، هرچند اختلافاتی بین خود ایشان نیز دیده می شود. از آن جا که جماعت گرایی به جهان فلسفه تحلیلی، که بر زبان و منطق تاکید دارد، متعلق است، انتظار می رود بر متن بیش از زمینه نظر داشته باشد. از سویی دیگر، تاکید بر «سنت» و «این جا و اکنون» نشان می دهد که به نوعی محلی گرا هستند و به زمینه بی وجه نیستند. همان گونه که جهانمشول گرایی به اشتراک ملاک ها و ارزش ها بین فرهنگ های مختلف نظر دارد، جماعت گرایی و زمینه گرایی به اقتضایات تاریخی و بومی توجه دارند. این مقاله درصدد نشان دادن این مطلب است که مطلب فوق در اندیشه جماعت گرایان به ابهام برگزار شده و از نظر روش شناختی، باید راه سومی بین متن و زمینه برگزیده شود. از دیدگاه نویسنده، نه تنها غنی سازی مفاهیم لیبرالی، از جمله حقوق بشر جهانشمول، ممکن است، بلکه این مسیله با تنوع فرهنگی و نوعی نسبی گرایی نیز پیوند می خورد.