این مقاله به مشکلات برنامه ریزی شهری، چگونگی یافتن و چگونگی گشودن آن مشکلات می پردازد. فرضی اصلی این است که شهرها و مناطق شهری دارای مشکلات برنامه ریزی شهری هستند که در صورت نگشودن آن مشکلات و باقی ماندن در یک وضعیت مشکل زا و تداوم مسیرهای عمل و رهیافت های موجود، نه فقط مشکلات جدیدی پدیدار خواهد شد، بلکه مشکلات موجود نیز تشدید شده و شهرها، به طور کلی، و شهر تهران– همچون نمونه مورد بررسی در این مقاله– بیش از پیش در یک دور باطل مشکلات خواهند افتاد. این مقاله با تاکید بر اهمیت آشنایی تحلیل گر شهری با اصول پایه بیانگر مشکلات شهری پیش از هرگونه فعالیت "مشکل- یابی" و "مشکل- گشایی"، بر اهمیت "مشکل- یابی" شهری و مبتنی نمودن شیوه های "مشکل- گشایی" بر اصول "مشکل- یابی"، به معرفی شیوه ای مناسب "مشکل- یابی" برای یک شهر می پردازد. سپس کوشش می شود که به شهر تهران همچون زمینه ای برای برقراری مناسبت بین چارچوب های انگاشتی و جهان واقع نگریسته شود و بنابراین با معرفی شیوه ای گزینه و جایگزین رهیافت های سنتی و جامع نگر برنامه ریزی شهری– یعنی شیوه ای گام به گام و مبتنی بر اختیار یک "فرایند مشکل- یابی- مشکل- گشایی" که در عین رعایت اصول مشکل- یابی و مشکل- گشایی توان بهره گیری از تفکر راهبردی را نیز دارا باشند، شیوه تدبیر شده "مشکل- یابی" در مورد تهران به کار می رود تا شرایط لازم برای پرداختن به "مشکل- گشایی" فراهم گردد.